سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تاریخ : پنج شنبه 95/4/3 | 3:2 صبح | نویسنده : م.شمس

 

از توحید افعال تا تجلی ذاتی

سالک در اثر مراقبه تامّ و اهتمام شدید به آن و در اثر توجّه به نفس، به تدریج چهار عالم بر او منکشف خواهد شد: عالم اوّل: توحید افعال است. یعنى در وهله اوّل ادراک مىکند که آنچه چشم مىبیند و زبان مىگوید و گوش مىشنود و دست و پا و سایر اعضاء و جوارح عمل مىکنند همه و همه مستند به نفس خود اوست و نفس فاعل ما یشاء است، و سپس ادراک مىکند که آنچه از افعال در جهان خارج تحقّق مىیابد مستند به خود اوست و نفس او مصدر تمام افعال است در خارج، و سپس مىیابد که نفس او قائم به ذات حقّ بوده و دریچهاى از فیوضات و رحمت خدا بوده است، پس تمام افعال در جهان خارج استناد به ذات مقدّس او دارد.

عالم دوّم: توحید صفات است و آن بعد از عالم اوّل ظهور مىکند، و آن عبارت است از آنکه: سالک آنچه را که مىشنود حقیقت سمع را از خود نمىبیند بلکه از خدا مىبیند، و همچنین هر چه را با چشم مىبیند حقیقت ابصار را از خدا ادراک مىکند و بعدا هر گونه علم و قدرت و حیات و سمع و بصر و غیر ذلک که در موجودات خارجیّه مشاهده مىکند همه را مستند به خداى تعالى مىیابد.
عالم سوّم: توحید در اسماء است

و آن بعد از عالم دوّم طلوع مىنماید، و آن عبارت است از آنکه: صفات را قائم به ذات ادراک مىکند. مثلا مىیابد که عالم و قادر و حىّ خداوند متعال است یعنى عالمیّت خود را عالمیّت خدا ادراک مىکند و قادریّت و سمیعیّت و بصیریّت خود را همه در خدا مىداند و بس. و به طور کلّى مىیابد که در تمام عوالم قادر و عالم و سمیع و بصیر و حىّ یکى است و بس و آن خداوند جلّ جلاله است و هر موجودى از موجودات به قدر سعه وجودى خویش از آن عالم و قادر و سمیع و بصیر و حىّ حکایت مىکند و او را نشان مىدهد.

عالم چهارم: توحید در ذات است که از عالم سوّم بالاتر است و این به واسطه تجلّیات ذاتیّه بر سالک مکشوف مىگردد. یعنى سالک ادراک مىکند که آن ذاتى که تمام افعال و صفات و اسماء بدان مستند است، آن ذات واحد است، یک حقیقت است که تمام اینها قائم به اوست. در اینجا دیگر سالک توجّهى به صفت و اسم ندارد بلکه مشهودش فقط ذات است و بس. و این در وقتى است که از وجود عاریه خود خدا حافظى نموده، یکسره خود و هستى خود را گم کند و در ذات مقدّس حضرت حقّ فانى نماید، در آن هنگام تجلّى ذاتى خواهد شد. و البتّه این مرحله را مقام ذات نامیدن و یا حقیقت ذات یا احدیّت، اسم گذاردن ضیق خناق است چون هر چه به زبان آید و به تحریر نوشته شود از اسم خارج نیست و ذات مقدّس الهى ما فوق اینها است و براى آن اسم و نامى نمىتوان قائل شد و نمىتوان مرحله و مقامى تصوّر نمود، و حتّى از این نتوانستن هم بالاتر است زیرا نتوانستن در عین سلب و نفى، اثبات حدّى است براى او و حق تعالى از حدّ بالاتر است. چون سالک بدین منزل وارد شود اسم و رسم خود را گم کرده و دیگر خود را نخواهد شناخت و کسى دیگر را نخواهد شناخت و جز خدا نخواهد شناخت، بلکه خدا خود را مىشناسد و بس.
سالک در هر یک از عوالم چهارگانه فوق مقدارى از اثر وجودى خود را از دست مىدهد و گم مىکند تا بالأخره اصل وجود و هستى خود را گم مىکند.

در عالم اوّل که به مقام فناى در فعل مىرسد مىفهمد که فعل از او سر نمىزند بلکه از خداست در اینجا تمام آثار فعلى خود را از دست مىدهد.

و در عالم دوّم چون به تجلّى صفاتى مىفهمد که علم و قدرت و سایر صفات انحصارا اختصاص به ذات حقّ سبحانه و تعالى دارد در اینجا صفات خود را از دست مىدهد و آنها را گم مىکند و دیگر در خود نمىیابد.

و در عالم سوّم چون تجلّى اسمائى مىشود ادراک مىکند که عالم و قادر اوست جلّ جلاله، در اینجا اسماء خود را گم مىکند و دیگر در خود نمىیابد.

و در عالم چهارم که تجلّى ذاتى است وجود خود را گم مىکند و ذات خود را از دست مىدهد و دیگر ابدا خود را نمىیابد و ذات، ذات مقدّس حضرت خداوند است.

این مرحله از شهود یعنى تجلّى ذاتى را عرفاء تعبیر به «عنقا» و «سیمرغ» مىنمایند چه او موجودى است که هرگز صید احدى نخواهد شد. سیمرغ، آن ذات بحت و وجود صرف است که از آن به «عالم عمى» و «کنز مخفى» و «غیب الغیوب» و «ذات ما لا اسم له و لا رسم له» تعبیر کنند.
علامه سید محمد حسین طباطبایی
رساله لب اللباب

 




  • بلاگ اسکای | ایران موزه | پاپو مارکت