تاریخ : چهارشنبه 94/7/8 | 6:40 عصر | نویسنده : م.شمس

فارس: این سیاسی‌‌کاری نیست شما تایید می‌کنید؟

طالقانی: من نشنیدم. آقای طالقانی در بیمارستان ایرانشهر می‌‌آمد، بیمارستان در اختیارم بود، برای مجروحان اول انقلاب از این بیمارستان کمک می‌گرفتیم، خود آقای طالقانی را آنجا بستری کردیم. برای بازدید بیمارستان می‌آمدند، آن زمان حجاب هم اجبار نبود و روسری سر پرستاران نبود و خیلی به این مساله حساسیت نداشت.

فارس: ولی به قید و بند اسلامی پایبند بودند؟

طالقانی: بله پایبند بود. تا زمانی‌که ایشان فوت کرد حجاب آزاد بود. اگر روال را ادامه می‌‌دادیم وضع‌مان خیلی بهتر بود الان مشکلاتمان بیشتر است.

فارس: یک بحث درباره جبهه ملی است که می‌گویند ایشان رابطه مستحکمی داشت اما از آن طرف در مورد بحث نواب صفوی نقدی به آقای مصدق داشتند.

طالقانی: ایشان یک بار سخنرانی کرد و دیگر انجام نشد، سالگرد مرحوم دکتر مصدق زمان ایشان برنامه گذاشتند و سر خاکش رفتند، اتفاقا خیلی هم زیرکانه این کار کردند. خیلی‌‌ها خودشان را جلو انداخته بودند که بعد از ایشان سخنرانی کنند، یعنی خود دوستان جبهه ملی و خود منافقین (مسعود رجوی) گارد بسته بودند که سخنرانی کنند، ایشان هم متوجه شده بود و سخنرانی‌‌اش را طولانی کرد تا اینکه مراسم تمام شود.

ایشان به مرحوم مصدق علاقه‌مند بودند اما می‌گویند نواب صفوی نیز در ملی شدن نفت تاثیرگذار بودند، همان جا ایشان بیان می‌کنند که «رزم‌آرا ترور شد و نفت ملی شد» این جمله ایشان است که من یادم است.

فارس: گرایش ایشان به جبهه ملی را چگونه ترسیم می‌کنید؟ گرایشاتی که منجر به تعطیلی شد.

طالقانی: جبهه ملی زمانی به وجود آمد که نه نهضت آزادی بود و نه چیز دیگری. تنها گروه مبارزی بود که در زمان مرحوم مصدق به وجود آمد و به هر حال یکی از بنیانگذاران خود مرحوم مصدق بوده است و اینها را در قالب حزب ترغیب کرده بود. آنها تنها گروه سیاسی بودند که در سالهای 33 و 34 در مملکت مبارزه می‌کردند. نواب صفوی و امثال او هم بودند اما همه را گرفتند و اعدام کردند. بعد از آن گروه‌های موتلفه آمدند و اینها در حاشیه رفتند ولی گروه سیاسی آزاد، غیرمذهبی فقط این گروه بود.

البته مرحوم طالقانی با گروه‌های مذهبی هم ارتباط داشت و ارتباط را قطع نکرده بود و می‌خواست اینها را داشته باشد و این برمی‌گردد به اینکه می‌خواست همه گروه‌ها را جذب کند. منتها در سال 40 باز به توصیه مرحوم بازرگان که ایشان دید مذهبی‌اش خیلی غالب بود، معتقد بود اینها زیاد دنبال مذهب زیاد نیستند و فقط دید سیاسی دارند، از این رو می‌گویند بیاییم و یک سازمان سیاسی مذهبی درست کنیم و نهضت آزادی را درست می‌کنند.

فارس:‌ شاهدیم عده ای خود را اینطور به نسل های بعد از انقلاب معرفی می کنند که از پیشتازان اصلی انقلاب بودند، در صورتی که در داستان بیانیه روز تاسوعا سال 57 بعضی ها حتی زیر پای این بیانیه را امضا نکردند. یکی از این افراد هاشمی رفسنجانی است. آیا این ماجرا حقیقت دارد؟

طالقانی: تاسوعای آن سال مصادف با روز جهانی حقوق بشر بود،‌ ایشان معتقد بود باید آن روز یک بیانیه بدهیم و یک راهیپمایی بزرگ بگذاریم. تا به حال هم به آن صورت اعلامیه داده نشده بود. ایشان یک متن را تهیه می‌‌کنند و پیشنهاد می‌دهند من تنها نباشم که امضا کنم و دوستان دیگر هم امضا کنند تا مردم به خیابان بیایند. منتها به هر کس زنگ می‌زنند (حالا نظر آنها بوده) می‌گویند نه خطرناک است و ممکن است مردم کشته شوند ولی ایشان (طالقانی) می‌گویند نه اگر ما منسجم باشیم و شعارهای متفرق ندهیم، مشکلی پیش نمی‌آید و متاسفانه دوستان دیگر حاضر نشدند. طالقانی در اعلامیه‌‌اش می‌گوید، من از منزلم حرکت می‌کنم. همان شب یعنی چند شب قبل از حرکت، ساواک می‌آید و به خانه مان می‌ریزد. برای آخرین بار دیدیم ماموران ساواک آمدند منزل که آقا را ببرند، منتها همیشه در کوچه ما پر از جمعیت بود، روش مرحوم طالقانی هم همیشه این بود که می‌گفت اگر بخواهید من را ببرید ساک من بسته است و مرا ببرید ولی این دفعه گفت من نمی‌آیم و می‌توانید من را کشان‌کشان از میان این جمعیت ببرید من اعلامیه داده‌ام باید باشم. آنها هم می‌بینند نمی‌شود، رفتند و مرحوم بهشتی را گرفتند که ایشان هم یک یا دو شب نگه داشتند و بعد آزاد کردند. منتها کسی این اعلامیه را امضا نکرد و ما خودمان روز تاسوعا توقع نداشتیم جمعیت اینگونه در راهپیمایی بیاید. واقعا اول و آخر جمعیت را نمی‌توانستیم ببینیم و اتفاقی هم نیفتاد و فردا که عاشورا بود، دیگر همه اعلامیه دادند و پرشورتر بود.

حتی نمازی که آقای طالقانی در میان آزادی خوانده است می‌بینیم از کسانی که توقع نداشتیم پشت سر ایشان نماز بخوانند، آمدند، حاج میرزا خلیل کمره‌ای بود که هم از ایشان بزرگتر بود و هم استاد ایشان بود و هم سیاسی نبود، او ایستاده بود و شرکت کرده بود در راهپیمایی و یا مثلا مرحوم مهندس بازرگان و سحابی نیز بودند.

فارس: رابطه آقای هاشمی و آیت‌‌الله طالقانی چگونه بود؟

طالقانی: رابطه بدی نداشتند. آقای هاشمی آقا را بسیار دوست داشت. زندان اوین که برای ملاقات می‌رفتیم، آقای هاشمی هم آنجا زندانی بود، بچه‌هایش برای ملاقات می‌آمدند، آقا با او شوخی می‌کرد و سر به سرش می‌گذاشت، یک دفعه مرحوم طالقانی سیگار را ترک کرده بود و آنجا حالش بد شده بود و آقای رفسنجانی گریه می‌کرد.

* طالقانی نگاه پدرانه به هاشمی داشت

فارس: چقدر ایشان روی آقای هاشمی نفوذ داشتند؟

طالقانی: من فکر می‌کنم چیزی که آقای طالقانی می‌گفت آقای هاشمی همیشه می‌پذیرفت و مثل پدر به ایشان نگاه می ‌کرد. اولین بار آقای طالقانی آقای هاشمی را برای سخنرانی به مسجد هدایت برد و آنجا سخنرانی کرد،شاید سال 48 و 49 بود. خیلی آقای هاشمی را دوست داشت و آقای هاشمی را به دوستانش که از بازاریان معتبر بودند، معرفی کرد که از آقای هاشمی حمایت کنند.

فارس: به نظر شما اگر آیت الله طالقانی امروز بود و می‌دید فرزندش بر خلاف مسیر مردم و انقلاب در دادگاهی محکوم به حبس شده است آیا از مسیر انقلاب خارج می‌شد. عده ای معتقدند داستان حرکت ایشان به سمت شمال در موضوع دستگیری فرزندش شبیه داستان افراد حال حاضر است. چقدر این تشابه واقعیت دارد؟

طالقانی: اجازه بدهید من یک مثال بزنم؛ جواب آنهایی است که این حرف‌ها می‌زنند؛ سال 52 مرحوم طالقانی در یک مقطعی آزاد بود، یک اعلامیه‌ای از یک جایی کشف شود و بعد ریختند در خانه ما و من هم بیرون بودم، دایی من با زن‌دایی‌ام در خانه ما زندگی می‌کردند، آنها را گرفتند و برادر بزرگ من حسین هم وارد خانه می‌شود که آن هم در جا گرفتند، به من هم گفتند خانه نیا مامورها اینجا هستند و تو را می گیرند. من رفتم خانه و همان جا به من دستبند زدند و بردند. مادرم گریه می کرد و گفت آقا اینها را می‌برند گفت عیب ندارد بگذار ببرند آدم می‌شوند. اینطور برخورد می‌کرد.

بعد از انقلاب به خاطر دستگیری مجتبی که 4 ساعت او را گرفته بودند و ما آقای غرضی را گرفتیم و بچه‌ها را پس گرفتیم، حالا می‌شود طالقانی به خاطر بچه­اش قهر کند؟!

فارس: این شبهه را مطرح می­‌کنند.

طالقانی: نه این شبهه را آقای غرضی مطرح می‌کند و مهمل می گوید. آقای طالقانی می‌گوید ما انقلاب کردیم که دیگر ساواک بازی نداشته باشیم. آقا می‌گفت اگر کسی محکوم و متهم است دادگاه تشکیل شود، شما چه کاره هستید؟ تشخیص می‌دهید چه کسی مجرم و گناهکار است؟ خود شما مشکل دارید. اگر قرار است حکمی صادر شود چرا نباید شما را که با ساواک در دستگیری بسیاری همکاری کردید، ببرند؟

‌حالا اسلحه افتاده دست‌تان باید یکی را بگیرید و حکم صادر می‌کنید. مجتبی زندانی شد، ما همه سابقه زندانی داریم و هیچ وقت هم پدرمان عفو نکرده بود، اعظم را گرفتند، بنده، حسین را گرفتند، ابوالحسن را گرفتند، پدرم اصلا ناراحت نبود، آزاد که می شدیم پدرم می‌پرسید کسی را که لو ندادید؟ می‌گفتیم نه، همین دغدغه‌اش بود.

فارس:‌ آیا آیت‌الله طالقانی توصیه‌‌ای به فرزندانشان برای بحث فعالیت‌های اقتصادی داشتند؟ مقایسه‌ای می‌کنند از فعالیت اقتصادی فرزندان هاشمی و فعالیت اقتصادی فرزندان طالقانی. نظر ایشان چه بود؟

طالقانی‌: آقای هاشمی کلاً به مسائل اقتصادی علاقمند است وقتی خودش علاقه دارد فرزند 20 ساله‌اش را می‌کند رئیس شرکت تاسیسات دریایی؛ حالا اگر آقای هاشمی فوت کند چقدر اموال به اینها می‌رسید. من یادم است وقتی پدرم فوت کرد پول زیادی در حسابش بود چون مردم کمک‌های مالی زیادی می­کردند، من یادم است یک بار به عباس شیبانی گفت بیا یک حساب مشترک در بنیاد مستضعفان باز کنیم، یک حسابی داشتند برای امورات کمک به سیاسیون و انقلابیون، بسیاری از حقوق سیاسیون از همان دفتر ما داده می‌شد آن هم از طریق کمک‌های مردمی. من یادم است هر وقت راهپیمایی می‌شد اولین چیزی که می‌آمد خانه ما کارتون‌های پول بود و ما دو سه نفر را می‌گذاشتیم پول‌ها را می‌شمردند و می‌گذاشتند به حساب، منتها ایشان که فوت کرد هر چه در حساب مرحوم طالقانی بود به حساب امام سپرده شد و همه واریز شد، من معترض بودم، گفتم آیا هر چه بود ریختید در آن حساب؟ گفتم یعنی پدرمان خودش 50 هزار تومان پول نداشته است که به عنوان ارث به فرزندانشان برسد؟ خیلی هم اعتراضی نکردیم.

تنها چیزی که از پدرمان ماند دو خانه یکی در پیچ شمیران بود که ما در آنجا بودیم و یکی دیگر هم در شمیران که خواهر و برادر دیگرم در آن بودند، آن هم موقوفی بود و بعد بین خودمان تقسیم کردیم.

*پدرم نصحیت کرد که وارد مسائل اقتصادی نشوید

من از پولدارترین آقازاده‌های قبل از انقلاب بودم، یعنی کار اقتصادی می‌کردم و بیزینس داشتم و وضع مالی‌ام خوب بود. بنده بعد از انقلاب ورشکسته شدم و آنها شدند میلیاردر. پدرم نصحیتی به ما کرد که وارد مسائل اقتصادی نشوید، دو سه جا هم پیشنهاد کردند عضو هیات مدیر فلان جا شوید، اول انقلاب واقعا دست آقای طالقانی بود، آقای طالقانی در تشکیلات همه جا نفوذ داشت لذا همه دوست داشتند بند ما شوند و ما را بند کنند و این کار هم بار مالی داشت و هم کار آنها راه می‌افتاد؛ ولی پدرم گفت ابداً وارد این داستانها نشوید. ما فکر می‌کردیم وقتی فشار مالی روی ما زیاد است این چه نصیحتی است که پدر به ما می‌کند؟ الان که دارم اوضاع و احوال را می‌بینم نتیجه‌­اش می‌‌شود زندان (البته زندان با سکه بد نیست) می‌بینم نصیحت بدی نیست حداقل آبرویمان حفظ شده است.

فارس: مرحوم طالقانی آیا تاکیدی مبنی براینکه فرزندانش در مسائل سیاسی وارد شوند داشتند؟

طالقانی: پدرم می‌گفت ده تا بچه داریم هر کدام یک سازی می‌زنند؛ من سعی می‌کنم دیدگاه‌های خودم را به آنها می گویم. من شخصا اصلا جناح خاصی ندارم هر کس حرف حساب بزند من دنبال او صحبت می‌کنم و هستم، حالا این آدم جزء حزب موتلفه ممکن است باشد یا اصلاح­طلب باشد. مشکل خاصی با هیچ کدام ندارم. با همه هم رفیق هستم. خواهرم می‌گوید نباید با آن گروه اصولگرا صحبت کنید.

فارس:‌ آیت الله طالقانی در سخنرانی‌ خود و حتی آخرین سخنرانی مسئله شورا و رای را تاکید ویژه ای داشت. به نظر شما امروز که مطرح می‌شود رای حق الناس است چه میزان این مسئله در اندیشه آیت‌الله طالقانی وجود داشت؟

طالقانی:‌ ایشان واقعا فکر می‌کرد رای حق‌‌الناس است. اولا آدم‌ها را برای رای دادن دسته‌بندی نمی‌کرد، اولین مجلسی که در این کشور شکل گرفت مجلس خبرگان قانون اساسی بود که ایشان نفر اول شد، ایشان نظرش این بود از یک دسته و گروه خاص کسی نیاید مجلس و می‌گفت بگذارید گروه‌های دیگر هم بیایند، اگر روحانی‌ها همه برویم بنشینیم، دیدگاه هایمان شبیه هم است، از آدم‌های دیگر بیاوریم که دیدگاه‌های دیگر دارند و مثل ما فکر نمی‌کنند تا با هم بحث کنیم و چیز جدید یاد بگیریم. همیشه نظرش این بود که سه چهار تا عقل همیشه بیشتر از یک عقل کار می‌کند.

فارس:‌ فکر می‌کنید اگر آیت‌الله طالقانی در قید حیات بودند با نظارت استصوابی مخالف بود؟

طالقانی: خیر. بالاخره باید یک تشکیلاتی باشد که نظارت داشته باشد. مگر می‌شود شورای نگهبان نداشته باشیم؟ یک نهاد نظارتی همه جای دنیا است، در کشور ما اسمش شورای نگهبان است. چند تا آدم باتجربه که در مسائل سیاسی اجتماعی تجربه دارند در این شورا هستند.

فارس: موضع آیت‌الله طالقانی نسبت به استکبارستیزی چه بود؟

طالقانی: سخنان ایشان در نماز جمعه‌‌هایش وجود دارد که می‌گوید «اگر نخواهید سر جای خودتان بنشینید و ادامه دهید به شیطنت‌ها، من پیرمرد و مریض پشت تانک می‌نشینم و می‌آیم به جنگ‌تان» امام هم همینطور. اصلا در این مورد کوتاه نمی‌آمد بخصوص در مساله اسرائیل. مرحوم طالقانی به نظر من اولین روحانی بود که در مقابل اسرائیل از ابتدا موضع گرفت، بعد به کراچی و دانشگاه الازهر مصر رفتند و با بزرگان دیدار کردند و بحث اصلی‌اش این بود که اسرائیل یک نطفه ناپاکی است و حق مردم فلسطین را خورده و از این رو با اسرائیل نمی‌‌شود سر دوستی داشت. یک مشکل بزرگش هم زمان شاه، این مشکل مبارزه با اسرائیلش بود. شاه همیشه صحبت‌های ایشان را قَدغن می‌کرد.

ایشان در یکی از سفرهایش به کشورهای اسلامی با انورسادات که آن زمان معاون جمال عبدالناصر و معروف به اسرائیل‌ستیزی بود دیدار کرد، سال 48 در نماز عید فطر مسجد هدایت، خطبه نماز را می‌خواند و بعد می‌گوید من امسال فطریه‌های شما را برای مردم فلسطین جمع می‌کنم. مردم هم با جان و دل هر چه داشتند می‌دادند. به شدت با اسرائیل موضع داشت.

فارس: افرادی که در برابر خواسته مردم می‌ایستند حال چه در سال 88 و چه در سال‌های دیگر به نظر شما این افراد چه میزان شناخت از اندیشه آیت‌الله طالقانی دارند؟

طالقانی: این داستان عجیبی است. من می‌بینم هنوز برخی نان را به نرخ روز می‌خورند. یک جاهایی که به نفعشان نباشد حرف از طالقانی می‌زنند، اینها موضع‌گیری می‌کنند. مثل اینکه مصاحبه‌ای کردم با فارس و انتقاداتی به آقای هاشمی داشتم، پشت سرش روزنامه اعتماد که علاقمند به آقای هاشمی است سه صفحه با آقای غرضی مصاحبه می‌کند البته او هم آلزایمر گرفته است، ایشان جایی صحبت می‌کند و من جوابش را می‌دهم. من به روزنامه اعتماد زنگ زدم و گفتم رودرو با هم گفتگو کنیم. اولا هزار تا ایراد به ایشان دارم، چیزی که درباره مرحوم طالقانی گفته دروغ است، گفته است من با آقای طالقانی صحبت کردم در حالی که مجتبی نماز می‌خواند، نه مجتبی الان هم نماز نمی‌خواند، ولی ربطی هم به منافقین ندارد. بارها اعلام کرده من جزء هیچ گروهی نیستم. وزارت اطلاعات مجوز داد برای ایشان مجوز گرفتیم.

تنها کسی که ما دیدیم گاهی می‌آمد مسجد هدایت آقای کروبی و سالم‌ترین‌شان هم بود. من فکر نمی‌کنم اگر کسی از طالقانی شناخت داشته باشد، بگوید رای مردم غلط است. در شوراها یک بحث داریم، بسیاری از افراد کاندیدا می‌شوند. من خودم رای دادم، شوراها را نگاه می‌کنم می‌بینم یک نفر شوراها را نگاه می کند و می‌بیند یک نام ورزشکار برایش آشناست دیگر فکر نمی‌کند که این ورزشکار برای شورا مناسب است یا نه و رای می‌دهد. حالا این نفر رای داده، رایش هم غلط ولی او رای داده و باید به رای او احترام بگذاریم.

خیلی‌‌ها در دور دوم آقای احمدی‌‌نژاد را قبول نداشتند ولی به او رای دادند، حتی به خاطر یارانه به او رای دادند. غلط و درستی را من نمی‌دانم در مغز کسی بکنم.

فارس: بعضی از افراد معتقدند الان نیز به ابوذرهایی برای انقلاب نیازمندیم. افرادی که قادر باشند به کمک انقلاب بیایند و جریان‌های مختلف را تبیین و نفاق را آشکار کنند. چقدر احتمال می دهید اگر آقای طالقانی بود به مسائل سیاسی ورود می‌کرد؟ به نظرتان در کدام دسته قرار می‌گیرد یا اصلا در دسته‌های متداول امروزی نبود؟

طالقانی: من دربست نمی‌‌گویم همه چیز خوب است اشکال هم داریم، ولی کسانی که دنبال فتنه و به هم ریختن مملکت هستند، می‌خواهند چه به دست بیاورند؟ الان سی و اندی سال است آن طرف مملکت در آمریکا دارند برای خودشان برنامه می‌ریزند که این رژیم باید عوض شود، اگر این رژیم برود چه کسی باید بیاید؟ این حرفها جز به هم ریختن مملکت چیز دیگری ندارد، فکر پشت آن نیست. این مملکت جا افتاده است، چه کسی این کار را می‌خواهد بکند کدام گروه و کدام دسته؟ گروه 4 نفری در مملکت راه می‌افتند که جز به هم ریختن مملکت کاری نمی‌کنند.

ایشان حتما ورود می‌کرد. ایشان خیلی شبیه من بود می‌توانست با همه رفیق شود. قبلا هم همینطور بود، گروه‌های سیاسی به اصطلاح سیاسی بودند که فقط مبارزه می‌کردند و در چارچوب اهداف اسلامی‌شان، طالقانی با همه رفیق بود، نمی‌توانست عوض شود و برای خودش جناح‌بندی کند و در چارچوب حزب قرار گیرد.

فارس: مسئله‌ای که کمتر به آن پرداخته شده است مدیریت خانه ایت‌الله طالقانی بوده است. جایی شما گفتید ما حتی قرارهای خانوادگی‌مان را در زندان در ملاقات پدر می‌گذاشتیم. حالا چطور پدر به خانواده می‌رسید؟ اگر پدر الان بود برای شما ممنوعیتی ایجاد میکرد تا فعالیت‌های اقتصادی خاصی نداشته باشید؟

طالقانی: مرحوم‌ طالقانی یک حقوق از مدرسه سپهسالار داشت و تا اواخر زندان بودنشان من یادم است آقای کاشانی حقوق ایشان را درب منزل می‌داد در اسناد ساواک آمده که سازمان امنیت اعتراض می‌کند که این فرد زندان است اما به او حقوق می‌دهید که از این رو اواخر حقوق قطع شد.

یک‌سری نشریات و کتاب‌های مرحوم طالقانی بود که انتشارات محمدی چاپ می‌کرد از آنجا کمک‌هایی به ما می­شد. یک خانه در امیریه داشتیم که نصفش برای مادرم و نصفش برای پدرم بود، مادرم از طرف پدرم وکالت داشت، دوستان آقا گفتند این خانه برای آقا کوچک است آن را بفروشیم، آقا تا بیرون بود اجازه نمی‌داد، تا اینکه وقتی آقا به زندان رفت این دوستان خانه را فروختند و خودشان هم پول گذاشتند و یک خانه در پیچ شمیران خریدند. آقا خیلی راضی نبودند. آقا که آزاد شد نمی‌دانست کجا برود. من روی پشت‌بام بودم یک ماشین آمد ایستاد آقا از زندان آزاد شده بود، پیاده شد، آمد خانه و خیلی دلخور شد و گفت این خانه به این بزرگی را می‌خواهید چه کنید؟ بعد از اوایل انقلاب این خانه خیلی به درد خورد و پایگاهی شد.

فارس:‌ وضعیت سیاسی اجتماعی آینده را چطوری ارزیابی می‌کنید. چرا آیت الله طالقانی محجور و هم دوستدارانش و هم دشمنانش از ایشان به درستی و دقت یاد نمی‌کنند و هرکس مایل به مصادره به مطلوب است

طالقانی: چرا مصادره به مطلوب می‌کنند؟ چون واقعا همه او را دوست داشتند و می‌خواهند برای خودشان مصادره کنند. چرا خودشان راه ایشان را جلو نمی‌روند، در مقابل مردم گارد نگیرید. طالقان مراسمی داشتیم برای مرحوم طالقانی، نماینده‌ای که الان در طالقان داریم آقای کیایی‌‌نژاد به او گفتم دعواهای سیاسی‌تان را در مجلس بگذارید کنار و کمی برای مردم کار کنید. اینها جز اینکه وقت و پول ملت را هدر می‌دهید چیز دیگری ندارد. به جای اینکه مصادره به مطلوب کنید خودتان راه او را ادامه دهید. مملکت ما اسلامی است. باید دقیقا این معیار اصلی‌‌تان باشد.

فارس:‌ برخی افراد در روایت اول انقلاب طوری تفسیر می‌کنند که گویا محور تمام تصمیمات خودشان بودند و اگر نبودند انقلاب شکل نمی‌گرفت. در حالی که آیت‌‌الله طالقانی رئیس شورای انقلاب چنین دیدگاهی نداشتند. نظر شما چیست؟

طالقانی: ما اصلا نمی‌دانستیم ایشان رئیس شورای انقلاب است وقتی فوت شد تازه فهمیدیم. اصلا دنبال این داستانها نبود. گفتم رئیس‌جمهور بشویید، گفت این حرفها چیست می‌زنید، گفت ما خیلی هنر کنیم مساجدمان را درست کنیم، بتوانیم 4 تا جوان را جذب کنیم و اگرنه رئیس‌‌جمهور خیلی‌ها می‌توانند بشوند نیازی نیست من بشوم. ایشان 8 ماه بعد از انقلاب فوت کرد. زمان حیاتش بیشتر در مبارزه و زندان و درگیری بود.

فارس: نظرتان راجع به این که برخی مدعی‌اند محور انقلاب هستند، چیست؟

طالقانی: مختصر و مفید غلط اضافه می‌‌کنند!

یک دفعه قبل از اینکه انقلاب شود تشتت آرا بین افراد بود. گروه مرحوم بازرگان بودند و یک عده هم گروه روحانیون بودند، آقای طالقانی آنها را در خانه خودمان جمع کرد و گفت بیاید تشتت آرا نداشته باشیم، بیایید با هم تصمیم بگیریم. آنجا پایه شورای انقلاب گذاشته شد، منتها دو روز بعد گفتند امام تصمیم گرفته این شورا را درست کند. ما هیچ وقت نمی‌دانستیم ایشان رئیس شوراست، تا زمانی که آقای مطهری زنده بود می‌گفتند ایشان رئیس شوراست و بعد آقای طالقانی شده است.

فارس: بحث پدیده آقازادگی و ریشه این از کجا شکل می‌گیرد؟

طالقانی: مشکل از خود بزرگان است. آن آقازاده وقتی به رانتی دست پیدا می‌کند و به ثروت می‌رسد از کجا اینطور می‌‌شود؟ خودش که ثروتی ندارد، آن بزرگ است که آن آقازاده را حمایت می‌کند والا پدر بنده اگر بنده را یک جا می‌فرستاد من دستم به جایی بند نبود، پدرم باید من را حمایت می‌کرد. مشکل اصلی از خودشان است و باید خودشان را اصلاح کنند. اگر چیزی راجع به بچه‌هایشان می‌شنوند باید خودشان را درست کنند. هیچ چیز بدتر از پول نیست، دین و مذهب را می‌گذارد کنار و همه چیز را درو می‌کند.

فارس:‌ از ماجرای تماس آیت‌الله طالقانی با امام روز 21 سال 57 خاطره‌ای دارید؟

طالقانی: یک نامه را نسبت می‌دهند به مرحوم آیت‌الله طالقانی که این نامه مربوط به او نمی‌شد، نامه را یکی از مسئولین دفتر آیت‌الله طالقانی، آقای علی بابایی با سربرگ دفتر آیت‌الله طالقانی نوشته بود. که بعد هم باعث کدورت آقا با او می‌شود؛ ولی روز 21، زنگ می‌زنند به امام که اگر شما بیایید بیرون آیا امنیت برقرار است؟ امام هم به هر حال به ایشان دلداری می‌دهد که مطمئن باش اتفاقی نمی‌افتد بحث‌های عرفانی زیبایی بین هم برقرار می‌شود که آقا هم گریه می‌کند.

فارس: اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.

طالقانی: در مورد مرگ شعار ندهیم. همه می‌گوییم مرگ از پلک چشم به آدم نزدیکتر است خوب است این را درک کنیم و فکر کنیم ده دقیقه بعد شاید نباشیم، اگر این فکر را کنیم خیلی کارهای دیگر را نمی‌کنیم. خیلی‌ها این شعار را می‌دهند اما در عمل انگار نه انگار. یعنی مرگ بر همسایه است و این شعارها برای خودشان نیست. واقعا فکر بکنیم هر آنی ممکن است نباشیم خیلی از کارها را نمی‌کنیم منتها یادمان می‌رود.

 

 




  • بلاگ اسکای | ایران موزه | پاپو مارکت