تاریخ : چهارشنبه 94/7/8 | 6:44 عصر | نویسنده : م.شمس


مهدی طالقانی با بیان اینکه پول‌هایی که آقای هاشمی به مجاهدین خلق می‌داد از کسی پوشیده نیست، گفت: هاشمی گاهی بی‌دلیل از بنی‌صدر حمایت می‌کرد و درحال حاضر هم دچار نوعی «خود پدر پنداری» شده است.
هاشمی دچار «خود پدر پنداری» شده استبه گزارش مشرق، مهدی طالقانی فرزند آیت‌الله طالقانی متولد 22 دی 1329 است که دبیرستان خود را در مدرسه علوی گذرانده و به دارالفنون رفته است. او که در دبیرستان پهلوی پایتخت دیپلم گرفته و از شاگردان شهید رجایی هم بوده، بعد از دیپلم دیگر درس را ادامه نداده است و وارد کار اقتصادی شده است و به قول خودش در یک شرکت ساختمانی از آقازادگی بهره برده است.
طالقانی که خود از گفتن این سخن خنده‌اش می‌گیرد، برایمان از تاکید آیت‌الله طالقانی به برادران و خواهرانش می‌گوید که آنها را از فعالیت اقتصادی منع کرده بود، مهدی طالقانی می‌گوید:‌ «آن زمان با خود گفتم این چه نصیحتی است که پدر به ما می‌کند؟ اما الان که اوضاع و احوال را می‌بینم که نتیجه‌اش می‌شود زندان (البته زندان با سکه!) می‌بینم نصیحت بدی نیست»!

مهدی طالقانی در این گفت‌و‌گو از نقش آیت‌الله طالقانی در هدایت نیروهای مبارز و انقلابی و در عین حال مرزبندی‌اش با منافقین و مجاهدین خلق سخن می‌گوید و از مصادره جایگاه پدر توسط برخی جریانات سیاسی داخلی گلایه‌مند است و می‌گوید: « اولین لقب «پدر» را امام به طالقانی دادند که گفتند «او برای من برادر و برای ملت پدری است»؛ منتها به جای اینکه دوستان ما از این القاب استفاده کنند، خودشان را کشیدند کنار و اینها سوءاستفاده می‌‌کنند.»

طالقانی در این مصاحبه از اطلاعات غلط سیدمحمد غرضی درباره پدرش در مصاحبه با یکی از روزنامه‌های اصلاح‌طلب هم انتقاد می‌کند و می‌گوید «تاریخی که اینها می‌گویند اشتباه است،‌ اصلا ایشان (غرضی) آلزایمر دارد، آن زمان که غرضی تعریف می‌کند آیت‌الله طالقانی مرحوم شده بودند»!

یکی دیگر از محورهای این مصاحبه نیز طرح موضوعات مهدی طالقانی درباره نقش، جایگاه و نوع مراوده آیت‌الله هاشمی رفسنجانی با آیت‌الله طالقانی است و تاکید می‌کند که طالقانی نسبت به هاشمی حالت پدری داشت.

آنچه در ادامه می‌آید مشروح گفت‌و‌گو با مهدی طالقانی است که به گفته خودش الان یک زندگی معمولی و عادی دارد و در خانه‌ای استیجاری و با کار آزاد و ساخت‌و‌ساز روزگار می‌گذراند:

فارس: آقای طالقانی! در برهه‌ای از زمان مطرح شد آیت‌الله طالقانی مجتهد نیست و ایشان خبره مسائل سیاسی بوده و آثار علمی شایانی در حوزه فقه و اصول نداشته و بیشتر وجهه ایشان سیاسی است، در این زمان بود که بیت ایشان از اسنادی درباره اجتهاد ایشان سخن به میان آورد که نمونه آن آیت‌الله حائری بود. این سند کجاست و اساساً کسی این سند را دیده است؟

طالقانی: همه دیدند، حاج عبدالکریم (آیت‌الله حائری) به کسی به این آسانی اجازه اجتهاد نمی‌‌داد ولی به ایشان داد؛ در ضمن همین یک نفر بودند، مرحوم آیت‌الله قمی، مرحوم اصفهانی، همه اینها هم اجازه روایت و هم اجازه اجتهاد داشتند، منتها مرحوم طالقانی خودش دنبال این داستانها نبود. در یکی از خاطره­ا گفته است که من می‌‌توانستم قم بمانم و بروم دنبال اجتهاد و کاری هم به کار کسی نداشته باشم و به مسائل تدریس بپردازم، ولی لازم دانستم که اینها را رها کنم و به تهران بیایم و بیشتر با قشر جوان و دانشجو برخورد داشته باشم و کار کنم. بخصوص دوره‌‌ای که کمونیست‌‌ها بیشتر در مملکت جولان می‌‌دادند و اگر بچه مسلمانی در دانشگاه قرار بود دو رکعت نماز بخواند باید پنهانی نماز می‌‌خواند تا کسی او را مسخره نکند؛ لذا ایشان در آن دوران ایشان لازم می‌‌دیدند به تهران بیایند.

فارس: چه کسانی مخالف این هستند وجهه فقهی آیت‌الله طالقانی نشان داده شود و به همین خاطر بیشتر وجه سیاسی ایشان را پررنگ می‌کنند؟

طالقانی: یکسری افرادی هستند که خودشان در جنبه‌‌های سیاسی و مسائل مبارزاتی فعالیتی نداشتند و حالا می‌‌خواهند بگویند که اگر ایشان در این جنبه فعال بوده در آن جنبه ضعیف بوده است؛ حالا ما اصراری نداریم ثابت کنیم، چیزی است که خودمان می‌‌دانیم.

فارس: چنین سندی الان موجود است؟

طالقانی: سندش یکبار در دادگاه سال 42 ارائه شد، آن موقع می‌‌گفتند یک مجتهد را نمی‌‌شود محاکمه کرد به خاطر همین من یادم است عمویم به منزل‌مان آمد، نامه مرحوم حاج شیخ عبدالکریم را به دادگاه ارائه داد، منتها باز هم دادگاه او را محاکمه کرد. یک جاهایی در کتاب‌هایی چاپ شده و افراسیابی کتابی دارد آنجا چاپ شده است.

فارس: رابطه مرحوم طالقانی با مهندس بازرگان چطور بود؟ این ارتباط از کجا شکل گرفت؟

طالقانی: این ارتباط از زمان دوستی در دوران بچگی بوده است، مرحوم طالقانی در قنات‌آباد زندگی می‌‌کرد. یعنی آنجا پدر طالقانی مسجدی و تشکیلاتی داشت؛ مرحوم عباسقلی بازرگان، پدر مرحوم بازرگان هم از تجار تبریزی بسیار ثروتمند و متمدن و مومن بود، ایشان هم همان آن منطقه زندگی می‌‌کرد و به دلیل همان کسب و کار خوبی که داشت اسمش را گذاشتند بازرگان و اینها از بچگی با هم بزرگ شده بودند و به هر حال رفاقت‌شان بعد از همان سالهای 1320 بیشتر شد و مسائل سیاسی که پیش آمد رفاقت­شان نزدیکتر شد و مرحوم طالقانی به عنوان یک آدم معتقد و متدین، مرحوم بازرگان و مرحوم دکتر حسابی را قبول داشت.

فارس: نقش پدر آیت‌‌الله طالقانی و پدر مرحوم بازرگان در زمینه مبارزه چگونه بود؟

طالقانی: تا آنجا که من اطلاع دارم مرحوم عباسقلی خان بازرگان یک منزل بزرگی داشت در همان منطقه قنات‌آباد،‌ مرحوم طالقانی یک چیزهایی خودش از مرحوم پدرش یاد گرفته بود، پدرشان معتقد بود که با گروه‌های مختلف هر کس مشکلی دارد با دین، با مذهب، بیایید بحث و صحبت کنیم، ما قرار نیست فحشی به کسی بدهیم و کسی را کتک بزنیم؛ برای این کار از مرحوم عباسقلی‌خان بازرگان کمک گرفت و ایشان هم خانه­‌اش را در اختیار گذاشت، البته یک مدت در خانه مرحوم عباسقلی خان بازرگان بود و بعد این بحث‌ها به مدرسه مَروی انتقال پیدا کرد و بعد از مذاهب مختلف دعوت می­‌کردند تا با هم بحث کنند.

فارس:‌ بعضی‌ها معتقدند آیت‌الله طالقانی پدر همه گروه‌های مبارز جریان سیاسی قبل از انقلاب در برابر پهلوی بود و ایشان برایش فرقی نمی‌کرد این گروه چپ باشد یا لیبرال بلکه نوع و هدفشان مبارزه‌طلبی بود. حتی شاهد بودیم بعد از انقلاب گروه‌های خواستند ایشان را مصادره به مطلوب کنند و ایشان آن خطبه قرّا را قرائت فرمودند. به نظر شما آیا آیت‌الله طالقانی واقعا خطوطی نداشت و هر حزبی در کنار ایشان می‌توانست قرار گیرد. در این زمانه هستند افرادی که مدعی‌اند باید پدر همه احزاب و جریانات باشند. آیا اصلا آیت‌الله طالقانی چنین شخصیتی داشت؟

طالقانی: این دو تا بحث است؛ یکی بحث قبل از انقلاب و مبارزه؛ یکی بعد از انقلاب. دلایلش را هم می‌گویم. قبل از انقلاب بله هر کس که مبارزه می‌‌کرد ایشان می‌‌پذیرفت. حتی در زندان دوستان با چپی‌‌ها مشکل داشتند، طالقانی هرگاه هر کدام از این چپی‌ها به زندان می‌‌آمد می‌‌رفت و نزد اینها می‌‌نشست و با آنها حرف می‌‌زد، نتیجتا هم بعضی از دوستان که آن دوران را یادشان است وقتی بیرون آمدند تعریف می‌‌کردند هر کدام از اینها درد و دلی داشتند فقط با مرحوم طالقانی صحبت می‌‌کردند.

چند روز پیش من با آقای دولت‌‌آبادی راجع به دوره‌‌ای که ایشان با مرحوم طالقانی زندان بود، صحبتی داشتم و می‌گفت هروقت می‌آمدند تهدید می‌کردند و دلهره می‌‌گرفتم، 5 دقیقه‌‌ای با مرحوم طالقانی در حیاط صحبت می‌‌کردم و ایشان اینقدر به من آرامش می‌‌داد من خیالم راحت می‌‌شد. این در مورد همه بود و می‌‌نشستند با هم صحبت می‌‌کردند و آخر هم به این نتیجه می‌‌رسیدند که شما مبارز هستید و یک مشکل کوتاه دارید و یک اشهد ان لا اله الله بگویید و بیایید وسط. منتها داستان بعد از انقلاب قصه دیگری است.

*پول‌هایی که آقای هاشمی به مجاهدین خلق می‌‌داد از کسی پوشیده نیست

فارس: ایشان را نسبت می‌دهند به حمایت از مجاهدین خلق.

طالقانی: بله ایشان را به مجاهدین خلق نسبت می‌دهند، اولاً مجاهدین خلق اول انقلاب از طریق همه بزرگان حمایت می‌‌شدند، پول‌هایی که آقای هاشمی به مجاهدین خلق می‌داد از کسی پوشیده نیست، پول‌هایی که حتی توسط مرحوم طالقانی از طریق آقای غیوران (الان زنده است) به اینها داده می‌شد؛ منتها بعد انشعاب‌شان آقای غیوران تعریف می‌‌کرد وقتی رفتیم با آنها دیداری داشتیم، مرحوم طالقانی گفت من دیگر اینها را قبول ندارم و دیگر دیناری از طرف من به اینها ندهید و از سال 54 کمک‌ها را قطع کرد.

اینها بعد از انقلاب تحت عنوان سازمان مجاهدین خلق سابقه مبارزاتی داشته و مبارزین اولیه‌‌اش هم آدم‌های بزرگی بودند؛ افرادی مثل مسعود رجوی هم به هر حال یک سابقه طولانی‌مدت سیاسی داشته و وقتی بیرون آمدند رهبری این گروه را برعهده گرفتند، مرحوم طالقانی با گارد با اینها راه می‌رفت، یعنی خیلی به اینها نزدیک نمی‌شد، البته اگر نزدیک می‌شد، ایرادی هم نداشت چون اینها تا سال 59، 60 در مملکت کاملا آزاد بودند. تظاهرات و میتینگ می‌گذاشتند.بنابراین اینها تا آن زمان مشکلی نداشتند. از طرف دیگر بسیاری از نزدیکان امام روابط نزدیکی با اینها داشتند، مثل احمدآقا و حسین آقای خمینی و هیچ ایرادی هم نداشت.

منتها کسانی که مشکل با خود طالقانی داشتند این را عَلم کردند، نمونه‌اش آقای غرضی. می‌گوید در خانه مرحوم طالقانی پایین خانه‌شان پر از منافق بود، اولاً آن زمان ما منافق نداشتیم مجاهد بودند، منافق زمانی شد که اینها اسلحه در دست گرفتند، دوماً خانه طالقانی جایی بود در یک آپارتمان در خیابان سمیه و یک آپارتمان 75 متری بود، یکی از پاسدارهای آقای طالقانی عباس ترکان بود که از پاسدارهای نزدیک امام در پاریس بود، یکی دیگر از پاسدارها شهید محسن ارودی بود که در حادثه مکه شهید شد، جواد بافقی نیز یکی از پاسدارهای آقا بود که الان از سرداران نیروی انتظامی است؛ کدام اینها منافق بودند؟

اول انقلاب سال 57 که دو ماه از انقلاب گذشته یک عده در دفتر آمدند و گفتند ما می‌خواهیم کمک کنیم، شخصی به نام اسماعیل‌زاده، این آقا تنها کسی بود که بعدها فهمیدیم ارتباط دارد و ما از او در نماز جمعه و حفاظت استفاده می‌کردیم نه جاهای دیگر. ولی بدیع‌زادگان، برادرش جز بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق بود و لی خودش نه؛ اولش که آمد در دفتر ما او را اصلا نمی‌شناختیم، نمی‌دانستیم چه کسی است، گفت می‌خواهم اینجا کار کنم، آقا هم گفت باشد، بعدا گفت من برادر شهید اصغر بدیع‌زادگان هستم، آقا هم تحویلش گرفت.

سوء استفاده جریان منافقین از لقب «پدر» طالقانی

فارس: برخی با استنادهایی که می‌کنند می‌خواهند آیت‌‌الله طالقانی را مصادره به مطلوب کنند، برخی از مجاهدین سابق، منافقین فعلی و امثال تیم رجوی.

طالقانی: اولین لقب «پدر» را امام به طالقانی دادند که گفتند «او برای من برادر و برای ملت پدری است»؛ منتها به جای اینکه دوستان ما از این القاب استفاده کنند، خودشان را کشیدند کنار و اینها سواستفاده می‌کنند.

فارس: البته برخی‌ها هم لقب کمونیست به ایشان می‌‌دهند.

طالقانی: بله از این القاب هم می‌دهند.

فارس: فکر می‌کنم علت التقاط فکری که به آیت‌الله طالقانی منتسب می‌‌کنند به دلیل آزاداندیشی‌ای بود که ایشان داشتند.

طالقانی: دقیقا. خودشان مشکل دارند. مرحوم طالقانی تمام خطبه‌های نماز جمعه‌اش و تمام سخنرانی‌هایش معمولا با یک یا دو آیه از قرآن شروع می‌شود، یعنی هیچ جا بدون استناد به قرآن صحبت نکرده است. تفسیرهای قرآن مرحوم طالقانی از سال 1320 در مسجد هدایت خیابان جمهوری بسیار روان و راحت بود و تفسیر قرآن ایشان منطبق با مسائل روز بوده و قرآن کتابی نبوده که آقا بگذارد لبِ طاقچه و بگوید 1400 سال پیش آمده است.

یکی از این دوستانی که (نمی‌خواهم اسم ببرم) می‌گفت هر وقت طالقانی صحبت می‌کرد ما می‌گفتیم چقدر این به روز است و ایشان یک روحانی نواندیش بود و متاسفم که صدا و سیما و جاهای دیگر تفسیر ایشان را در اختیار دارند اما کم استفاده می کنند.

* هاشمی گاهی بی‌دلیل از بنی‌‌صدر حمایت می‌‌کرد/ هاشمی دچار «خود پدر پنداری» است

فارس: به نظر شما در فضای فعلی سیاسی کشور کسانی وجود دارند که مدعی باشند پدر تمام احزاب و جریان‌­های سیاسی هستند؟

طالقانی: بله. آقای هاشمی رفسنجانی خود پدر پندار هستند. اولا یک برگشت به کارها و دیدگاه‌‌های خود نمی‌کنند. عیب ندارد هر کس می‌تواند اشتباه کند. مگر می‌شود کسی اشتباه نکند؟ اشتباه بزرگان بیشتر است، یک مثالی کوچک می‌زنم؛ آقای هاشمی یک جاهایی بی‌دلیل از بنی‌صدر حمایت می‌کرد، چرا نمی‌گوید اشتباه کردم؟ من یادم هست هیات دولت آقای بازرگان هر وقت نزد امام می‌رفتند کراوات داشتند، آقای هاشمی حالا همه چیز را رها کرده و این را مطرح می‌کند که «یک دُم خری آویزان کرده‌اند به نام کروات و این طرف و آن طرف می‌روند.» این حرف‌ها چیست؟ آیا مردم مشکل دیگری ندارند؟!

من هیچ وقت یادم نمی‌رود زمانی که ایشان رئیس مجلس بوده، آن پایین آقای بازرگان را کتک می‌زنند و او آن بالا می‌خندید. آن وقت آن دوره آنطوری، الان یک طور دیگری صحبت می‌کند که انگار نه انگار آن قضایا بوده! ژست روشنفکری می‌گیرند.

فارس: آقای هاشمی هم تاکید دارد که تغییری نکرده. ارزیابی شما چیست؟

طالقانی: خیر واقعا تغییری نکرده و همان است منتها این حرفهایش دروغ است و اگر تغییر نکرده پس ادا درمی‌آورد و هاشمی را همان هاشمی می‌بینیم، همان هاشمی قتل‌های زنجیره‌ای در وزارت فلاحیان می‌بینیم.

*اظهارات غرضی درباره پدرم اشتباه است

فارس: رابطه­ آقای هاشمی با آیت‌‌الله طالقانی چگونه بود؟ چون بعد از قضیه برادرتان ایشان می‌گویند من به احمدآقا گفتم مراقب باشید آقای طالقانی با نهضت آزادی ارتباط نگیرید.

طالقانی: مراقب چه باشد؟ اولا ایشان چه جایگاهی داشته که بگوید مراقب باشید؟ بعد هم احمدآقا خودش وقتی آمد من خودم مرحوم پدر را از تهران بیرون بردم؛ سه روز آمده بود تهران نشسته بود و بچه‌های تهران هم نمی‌دانستند ما کجا هستیم، می‌گفت من با آقا کاری دارم و باید ایشان را ببینم، ما هم آدرس را به بچه‌های تهران دادیم و گفتیم باشد ایشان را بیاورید تا او را ببریم، آقا به شدت از این داستان ناراحت می‌شد، آقا می گفت مگر می‌شود آدمی را بدون محاکمه دستگیر کنند بعد بگویند تو آدم کشتی؟ اینکه می‌شود ساواک، اولا گفتند یک نفر را کشته، آقای غرضی مدعی شد دو نفر را و بعد گفته 17 نفر را کشته ای! گفتند یک زنی را که جزء مجاهدین خلق بوده، کشته است، الان چه شده که یک زن مجاهدین که در پاریس کشته می‌شود یا می‌میرد برای شما جالب شده است؟ با افتخار مصاحبه می‌کنید و می‌گوید قاتل این زن، سید مجتبی بوده و ما او را دستگیر کرده‌ایم؟ بعد هم ما از وزارت اطلاعات استعلام کردیم و گفتند ما سندی نداریم، از دادستان انقلاب آن روز آقای هادوی (لان زنده‌‌اند) استعلام کردیم گفته است ما هیچ سندی نداریم. هیچ سندی اینها پیدا نکرده­ اند.

چه سندی است که فقط آقای غرضی و آقای بشارتی جهرمی (به خاطر اینکه فامیل این خانم‌ها بوده و اینها سه تا خواهر مجاهدی بودند که یکی از آنها توبه می‌کند و یکی می‌رود عمان و یکی هم می‌رود پاریس ازدواج می‌کند، یک شوهر خوش چهره داشته و آن هم جزء منافقین بودند و این خانم ناراحتی داشته و دارو می‌خورده و مجتبی می‌گوید من بارها به او می‌گفتم استراحت کن، شنا کن، این خانم قرص زیادی خورده و مرده است، حتی پزشک قانونی فرانسه هم تایید کرده) حالا شما از کجا فهمیدید مجتبی او را کشته است؟

این مسائل را عمدا مطرح می‌کنند. من آقای هاشمی را خیلی هم دوست دارم اما انتقاداتی هم به ایشان دارم.

اخیرا آقای غرضی انتقاداتی را در روزنامه اعتماد مطرح کرده است و خیلی هم مساله دارد و بعد چه مزخرفاتی می‌گوید! گفته است «آقای طالقانی خیلی با منافقین نزدیک بوده و بعد از اینکه حادثه 7 تیر که اتفاق افتاد، آقای طالقانی خودش را می‌کشد کنار.» این در حالی است که حادثه 7 تیر که اتفاق افتاد سال 60 بود، اصلا ایشان (غرضی) آلزایمر دارد، آن زمان آیت‌الله طالقانی مرحوم شده بودند، بعد هم از آقای هاشمی تعریف می‌کند و می‌گوید ایشان را روی صندلی داغ نشاندند و او را سوزاندند. ما زندان به ملاقات ایشان می‌رفتیم و اصلا صندلی داغ ندیدیم که او را بنشانند.

فارس: بعضی‌ها معتقدند این پدرسالاری (از لحاظ منفی) در آیت‌الله طالقانی هم وجود داشت و ایشان نیز چنین دیدگاهی داشتند و می‌گویند به خاطر همین ارتباط خود را با طیف‌ها قطع نمی‌کرد و خودش نیز در این وادی بوده است و به خاطر همین با اینها تعامل داشت.

طالقانی: مجاز هستند چنین فکری بکنند. اما شما می‌توانید از کسانی در سن و سال من که در آن زمان بودند و یا آن زمان را درک کرده باشند؛ بپرسید که مشی ایشان چگونه بود.

فارس: برخی می‌گویند چرا ایشان تعامل خود را قطع نمی‌کردند.

طالقانی: آقا حتی همین مجاهدین خلق را هم می‌گفت به جای اینکه اینها را دفع کنید، بیایید جذب کنید. می‌گفت همین جوان‌های 14-15 ساله که دنبال شعارهای اینها می‌روند را بیاورید و با آنها صحبت کنید و حرف بزنید و گفتگو کنید چه ایرادی دارد؟ چه اشکالی داشت؟ من خیلی افتخار می‌کنم.

سال 57 انقلاب پیروز و ایشان از زندان آزاد شد و گفت من وابسته به هیچ حزب و گروهی نیستم (نوار ویدیویی آن را هم دارم)؛ می‌گوید برای اینکه من بخواهم در حزب فعالیت کنم باید در چارچوب حزب باشم و از مردم فاصله می‌گیرم؛ پس بنابراین من در چارچوب هیچ حزب و گروهی نیستم و در خانه من روی همه باز است. مرحوم بازرگان نظر ایشان را تایید می‌کند. حالا دوستان دیگری هم بودند همان زمان زودتر یا دیرتر از چارچوب نهضت آزادی خارج شدند خیلی هم این به نظرم خوب بوده. الان بعضی از آقایان نهضت آزادی می‌گویند، طالقانی بعد از انقلاب تغییر کرد؟ معلوم است تغییر می‌کند. آنجا در چارچوب حزب مبارزه می‌کرده است، وقتی انقلاب به پیروزی می‌رسد، ایشان می‌گوید من بیایم در چارچوب آن حزب دوباره حرکت کنم؟ ایشان از سال 1318 مبارزه‌اش را شروع کرد. ایشان از سال 42 زندان رفتند و46 آزاد شدند و در سال 46 در نهضت آزادی بیشترین کسی که به زندان و تبعید رفت طالقانی بود. دیگران در زندان و تبعید همراه طالقانی نبودند.

فارس: مسئله ای مطرح شده در مورد ایت الله طالقانی و نگاه فقهی ایشان به موضوع حجاب. اساسا ایشان نگاه خاصی در مورد حجاب داشت؟ از کجا می توان آرای فقهی آیت الله طالقانی را دریافت؟ آیا مرکزی هست که افکار و اندیشه های ایشان را تدوین نموده باشد؟

طالقانی: نوار آن را گوش کنید، خیلی جالب است. بله وجود دارد. من خودم از صدا و سیما گرفتم. خود خانواده و من توسط موسسه تاریخ معاصر و موسسه نشر کتاب توسط شهرداری فشار آوردیم و یکسری کتاب­های ایشان را تصحیح و غلط­گیری و دوباره چاپ کردیم مثل کتاب «پرتویی از قرآن».

فارس: غلط­گیری یعنی چه؟

طالقانی: یکسری مثل کتاب پرتویی از قرآن، چاپ و نشرش برمی‌گشت به سال­های 56 و 57، و غلط املایی زیاد داشت لذا آن را به حوزه علمیه قم دادیم، غلط­گیری کردند و چاپ کردیم ولی گفته‌های ایشان متاسفانه زیاد پیاده نشده است.

در مورد حجاب نیز ایشان توضیح کاملی می‌دهد و می‌گوید آن حجاب اسلامی را رعایت کنید ولی حجاب اجباری ندارد ولی مثال‌‌های زیادی می‌زند، مثال می آورد از خانم گاندی که روسری روی سرش می‌انداخته و توضیح کاملی راجع به بهتر بودن حجاب و عمل کردن به حجاب می‌دهد منتها چیز خاصی نبود. ایشان امروز با روزنامه اطلاعات مصاحبه کرد و نشنیده بود با خانم‌ها به خاطر حجاب برخورد کرده‌اند و مسافرت بود، فردای آن روز امام می‌گوید نظر من درباره حجاب همان است که آیت­الله طالقانی گفته است. این چیز مساله‌داری نبوده است.

حالا بعضی وقتها ایجاب می‌کرد که این را پیراهن عثمان کنند و بر سر بعضی‌ها بزنند. احمدی‌نژاد هم آمد و گفت من اینطور نیستم که یک نفر دو تار مویش بیرون باشد با او برخورد کنم. این حجاب یک مانور سیاسی شده است، بعضی می‌خواهند شروع به کار کنند در این مورد حرف‌های قشنگ می‌زنند اما ممکن است در وسط کار برخوردهای بدی هم بکنند.

فارس: یک سخنی که از آیت‌‌الله طالقانی در شبکه‌های اجتماعی زیاد دیده می‌شود که می‌گویند من می‌ترسم از روزی که به جای رسیدگی به مسائل بزرگ، گیر ما چند تار موی زنان باشد.

طالقانی: می‌گویند در نوارهای ایشان این صحبت هست، اما این جمله را من در نوارها ندیدم.

 




  • بلاگ اسکای | ایران موزه | پاپو مارکت