سفارش تبلیغ
صبا ویژن


تاریخ : دوشنبه 95/2/20 | 12:57 صبح | نویسنده : م.شمس

  در باغ شهادت باز باز است ....اسامی 13 شهید مازندرانی مدافع حرم در سوریه شمال نیوز: 13 رزمنده جان برکف لشکر عملیاتی 25 کربلا در خان‌ طومان سوریه در درگیری با تروریست‌های تکفیری به درجه شهادت نائل آمدند. اسامی 13 شهید مازندرانی مدافع حرم در سوریه

شمال نیوز: 13 رزمنده جان برکف لشکر عملیاتی 25 کربلا در خان‌ طومان سوریه در درگیری با تروریست‌های تکفیری به درجه شهادت نائل آمدند.

به گزارش شمال نیوز، اسامی این شهدا بدین شرح است.

 

1- شهید یدالله قنبری - شهرستان بهشهر

2- شهید محمود رادمهر - شهرستان ساری

3- شهید سیدجواد اسدی - شهرستان ساری

4- شهید حسین مشتاقی - شهرستان نکا

5- شهید رحیم کابلی - شهرستان بهشهر

6- شهید محمد بلباسی - شهرستان قائم‌شهر

7- شهید سیدرضا طاهر - شهرستان بابل

8- شهید علی عابدینی - شهرستان فریدونکنار

9- شهید علیرضا بریری - شهرستان بابلسر

10- شهید علی جمشیدی - شهرستان نور

11- شهید رضا حاجی‌زاده - شهرستان آمل

12- شهید حسن رجائی فر - شهرستان بابل

13- شهید سعید کمالی - شهرستان ساری

 




تاریخ : دوشنبه 95/2/20 | 12:56 صبح | نویسنده : م.شمس

بعد از شنیدن خبر شهادت محمد، نماز شکر خواندم؛همسر شهید مدافع حرم مازندرانی : بر تن فرزندان‌مان هم لباس رزم خواهیم پوشید شمال نیوز : خبر شهادت محمد را با عکسش در اینترنت دیدم و همانجا نماز شکر به جای آوردم زیرا شهادت لیاقت می‌خواهد و محمد مورد لطف خداوند قرار گرفت.....

شمال نیوز : خانم بلباسی همسر شهید محمد بلباسی یکی از 13 شهید مدافع حرم استان مازندران در گفت‌‌وگو فارس  این‌گونه از اعزام همسر شهیدش سخن می‌گوید: محمد شوق رفتن داشت، هنوز گرد سفر به جنوب از رخت و لباسش تکانده نشده بود که شبی زنگ تلفنش به صدا درآمد و گویی دوباره باید بار سفر می‌بست و این بار نه به جنوب بلکه فرسنگ‌ها دورتر از خاک وطن.

آن شب با نگاهی ملتمسانه مرا نگریست و چندین‌بار از من اذن رفتن خواست و من که برق رفتن را در چشمانش دیدم دل را به خالقش سپردم و گفتم برو.

مدارکش برای اعزام مهیا نبود و ساعت 11 شب با آتلیه تماس گرفت و عکس‌ها هم مهیا شد.

* به‌راحتی کارهایش برای رفتن آماده می‌شد

قبل رفتن با بچه‌ها حرف زد و آنها را آرام کرد، باورکردنی نبود، به‌راحتی کارهایش یکی پس از دیگری انجام شد و من با بهت نگاهش می‌کردم.

چهره‌ آفتاب سوخته‌اش گواه حضورش در اردوهای جهادی منطقه کیاسر، کردستان، جنوب و ساخت‌وساز منزل و سقفی برای نیازمندان بود، در تمامی یادواره‌های شهدا حضور داشت و این را وظیفه خود می‌دانست.

* جان من، همسر و فرزندانم فدای یک لحظه ظهر عاشورای حضرت زینب(س)

گاهی از طرف دوستان و اطرافیان شماتت می‌شدم که چرا حتی در تعطیلات عید به محمد اجازه سفر به مناطق جنگی و خدمت به مردم را می‌دهم و گلایه از اینکه هیچ‌وقت کنار همسر و فرزندانش نیست اما برایم مهم نبود چرا که من هر چه در زندگی دارم از برکت خون شهداست و همه این لحظات و اضطراب و بچه‌ها، همسرم و جانم فدای یک لحظه ظهر عاشورای حضرت زینب(س) است.

* همانجا نماز شکرانه به جای آوردم

قرار بوده خبر شهادتش را صبح زود به من اعلام کنند، اگرچه دلم گواهی شهادتش را می‌داد اما نمی‌خواستم آن را باور کنم، تا اینکه بعد از خوابیدن عمویم تلفن همراهش را برداشته و وارد اینترنت شده و خبر شهادت محمد را با عکسش دیدم و همانجا نماز شکر به جای آوردم زیرا شهادت لیاقت می‌خواهد و محمد مورد لطف خداوند قرار گرفت.

من همه این روزها را در ذهن گذرانده بودم و حتی قاب عکس شهادتش را نیز انتخاب کرده بودیم.

پسر کوچکم مهدی، گاهی برای آمدن پدر بی‌قراری می‌کند و این روزها سراغش را از من می‌گیرد و می‌پرسد «بالاخره بابا کی می‌آد».

گاهی وقت‌ها که حرف شهادت پیش می‌آمد، به من می‌گفت که همچون کوه قوی باشم و حتی اگر نزدیکان و عزیزانش در غم شهادتش گریستند من گریه نکنم و اشکی نریزم و من به خواسته‌اش عمل کردم چرا که این لیاقتی است که با این سن کم خدا به من عطا فرمود، از من خواست که روضه حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) در خانه بخوانیم.

* خانه من بیت الشهداء شد و من به این شهادت افتخار می‌کنم

تکفیری‌ها و دشمنان اسلام باید بدانند روحیه ما با شهادت جوانان‌مان تضعیف نخواهد شد و بلکه قوی‌تر می‌شویم و بر تن فرزندان‌مان هم لباس رزم خواهیم پوشید تا از خاک وطن دفاع کنند، خانه من بیت الشهداء شد و من به این شهادت افتخار می‌کنم.

 




تاریخ : دوشنبه 95/2/20 | 12:55 صبح | نویسنده : م.شمس

 

شهید حسن رجایی فر به جمع شهدا حرم پیوست.

 

 


این مطلب از سایت روستای کامیکلا کپی برداری شده است.http://kamikola.blog.ir/

 




تاریخ : دوشنبه 95/2/20 | 12:51 صبح | نویسنده : م.شمس
اولین گردهمایی روحانیون سال 95 - تکیه عبدالحسین خانی مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
پنجشنبه, 12 فروردین 1395 ساعت 12:33

به گزارش روابط عمومی دفتر امام جمعه بندپی غربی حجت‌الاسلام  حاجی زاده امام جمعه محترم بندپی غربی در گردهمایی روحانیون و مبلغین بخش بندپی غربی که در تکیه عبدالحسین خانی روستای مقریکلا برگزار شد حضوریافت.در این مراسم  حجت‌الاسلام حسنی تولیت تکیه عبدالحسین خانی گزارشی از موقوفات ارائه داد.گفتنی است در این نشست بر همت و تلاش در رشد و شکوفایی فرهنگ اسلامی و دینی در بخش بندپی غربی تاکید شد.

 

 

 

 

 




تاریخ : دوشنبه 95/2/20 | 12:42 صبح | نویسنده : م.شمس
  مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
یکشنبه, 19 اردیبهشت 1395 ساعت 12:40

به گزارش روابط عمومی دفتر امام جمعه بندپی غربی ، امام جمعه محترم به همراه جمعی از مسئولین شهرستان و بخش با خانواده  شهید مدافع حرم حسن رجائی فر دیدار کردند.

 

 

 

 




تاریخ : چهارشنبه 95/2/15 | 1:48 صبح | نویسنده : م.شمس

 

ناگفته‌های قصاص قاتل روح‌الله داداشی

هنوز هم شب‌های اعدام، خواب به چشمش نمی‌آید؛ می‌گوید زمان در «شب سوئیت»، کند می‌گذرد؛ کش‌دار؛ می‌گوید تنها مُسکّن اعدامی در آخرین شب زندگی‌اش، «سیگار» است و «آخوند کد خبر: 586019 تاریخ انتشار: 14 اردیبهشت 1395 - 15:57 - 03 May 2016 خودش می‌گوید بعد از 15 سال کار در زندان و گرفتن آخرین وصیت ده‌ها اعدامی، هنوز هم شب‌های اعدام، خواب به چشمش نمی‌آید؛ می‌گوید زمان در «شب سوئیت»، کند می‌گذرد؛ کش‌دار؛ می‌گوید تنها مُسکّن اعدامی در آخرین شب زندگی‌اش، «سیگار» است و «آخوند»؛ خلاصه قصه‌های تلخ و شیرین‌اش از لحظه‌های تلخ اعدام و رضایت اولیاءدم در وقت‌های اضافه، شنیدنی است؛ از حکایت نجات یک اعدامی به برکت تکه قندهایی که به نام عباس (ع) متبرک شده‌اند تا روایت ناگفته‌هایی از اعدام قاتل روح الله داداشی.

به گزارش تسنیم، متولد اواسط دهه 50 است؛ بسیار شوخ و خوش اخلاق با عمامه‌ای سفید و ریش‌هایی مشکی که در قسمت پایین چانه، یکی در میان سفید شده؛ به قول خودش اهل دیار کجور است، با لهجه مازندرانی غلیظ؛ به شدت روشنفکر، کتاب خوانده و دل نازک؛ آنقدر دل نازک که هنوز بعد از سال‌ها، بازخوانی برخی از خاطرات، چشمانش را نمناک می‌کند؛ خاطراتی تلخ از ناکامی‌اش در گرفتن رضایت از اولیاء دم؛ خودش معتقد است این پر انرژی بودن و شوخ طبعی‌اش هم خصلت ذاتی باز مانده از شیطنت‌های دوره کودکی‌اش است هم پیش نیاز کار با زندانی‌هایی که شاید فرصت دیدن دوباره طلوع آفتاب را نداشته باشند؛ همان زیر تیغی‌ها؛ زندانی‌هایی که امیدهای «حاج آقا» در آخرین خط زندگی‌شان، می‌تواند حُسن ختامی بر آخرین برگ از دفتر سرنوشت‌شان باشد؛ دفتری که شاید آخرین صفحه آن در گرگ و میش قبل از طلوع آفتاب، پای یکی از شماره‌های یک تا دهِ چوبه اعدام در حیاط اجرای احکام، ورق بخورد.

 

در این گفت‌وگو، نام مصاحبه شونده و تصاویر وی بنا به مصلحت‌هایی منتشر نمی‌شود.

روحانی شدنم در زندان، توفیق اجباری بود

  • حاج آقا چطور شد وارد زندان شدید؟

حقیقتش ورود من به‌این کار و روحانی زندان شدن، کاملاً ناخواسته بود؛ یادم هست یکی از فامیل‌های مادری ما سال 80 در همین جا بود مسئول بود؛ تازه پایه 6 و لمعتین را تمام کرده بودم که اون سید به من گفت میای اینجا؟ من هم همینطوری قبول کردم و وارد زندان رجایی‌شهر شدم؛ یعنی اصلاً نمی‌دانستم قرار است چه کاری بکنم؛ البته قرار بود من فقط برای 3 ماه بمانم و حکم اولیه من هم 3 ماهه بود ولی بعد از 15 سال هنوز این سه ماه تمام نشده (با خنده)؛ بارها تصمیم گرفتم این کار را عوض کنم ولی نشده و امروز که بعد از این همه سال به این تلاش خودم و ناکامی در این تلاش فکر می‌کنم به خودم می‌گویم حتماً حکمتی در این کار است؛ یا شاید توفیق اجباری برای من. به هر حال این سال‌ها تجربه عجیبی بود که در خلال آنها، به موارد عجیبی برخوردم که شاید در هیچ جای دیگر نمی‌توانستم با آن‌ها مواجه شوم؛ مواردی که بر ایمان من اضافه کرد.

  • یکی از کارهایی که روحانی‌های زندان می‌کنند، بودن در کنار محکومان اعدام در آخرین شب زندگی‌شان است؛ قبول دارید که ماندن در کنار کسی که می‌داند چند ساعت دیگر بیشتر در این دنیا نیست، کار سختی است؟

حقیقتش این است که معمولاً ما هر روز با همه مددجوهای زندان سر و کار داریم و سعی می‌کنیم که شرایط روحی آن‌ها را در حد مطلوبی نگه داریم؛ از طرفی باید روحانی در اینجا با مددجوها و زندانیان کاملاٌ صادق باشد؛ کلام اول در اینجا صداقت است؛ شاید بعضی‌ها تصور کنند که روحیه دادن به یک زندانی منتظر اجرای حکم، امید دادن به رهایی اوست ولی این بدترین کاری است که می‌شود کرد؛ همه روحانی‌های زندان می‌دانند که باید صادقانه، زندانی را برای اجرای حکم آماده کنند و در عین حال سعی کنند روحیه‌اش را برای اجرای حکم بالا ببرند؛ به عبارتی باید به او گوشزد کنند که این حکم، عکس العمل کرده‌های خودش است ولی در عین حال دقت داریم تا در همه ابعاد زندگی‌شان، به آن‌ها کمک کنیم تا به اصلاح رفتار و توبه از اعمالشان نزدیک شوند؛ به عنوان مثال وقتی می‌بینیم یکی از مددجوها به اصطلاح توی لک رفته، سراغش می‌رویم و سعی می‌کنیم از مشکلش سر در بیاوریم و به قول معروف، یک درمان کپسولی برایش تجویز کنیم؛ یعنی کاری کنیم که با صحبت از احادیث و آیات قرآن، روحیه‌اش را بالا ببریم. البته این حساسیت ما در مورد زندانیان و محکومان قتل بیشتر است چراکه هر روز از مدت محکومیت‌شان ممکن است آخرین روز زندگیشان باشد. چراکه طبعاً زندانی‌ها از روز اجرای حکم خبر ندارند و باید آمادگی برای پذیرش اجرای حکم را برایشان ایجاد کنیم؛ خب بالطبع اگر ما نتوانیم این آمادگی را برای این افراد به وجود بیاوریم، «شب سوئیت» باید تمام هم و غم خودمان را بگذاریم بر روی اینکه قالب تهی نکند.

روایت «حاج آقا» از «شب سوئیت» اعدامی‌ها

  • شب سوئیت؟!

خب معمولاً شب آخر زندانی‌های زیر تیغ به صورت انفرادی سپری می‌شود؛ یعنی به اصطلاح در اتاق قرنطینه؛ زندانی‌های اینجا به آن شب می‌گویند «شب سوئیت»!

  • آن شب چطور می‌گذرد؟

معمولاً پیش از رسیدن شب اجرای حکم یا شب سوئیت، زیر تیغی‌ها به این درجه رسیده‌اند که اجرای حکم را بپذیرند و به قول خودشان «تسلیماً لِاَمرک» شده‌اند و اجرای حکم را راه حلی برای رهایی از اعمال گذشته‌شان می‌دانند ولی شرایط آن شب برای همه زندانی‌ها و مخصوصاً برای فردی که قرار است قبل از طلوع آفتاب اعدام شود، شرایط خاصی است. به هر حال 2 - 3 روز قبل از اجرای حکم، آن‌ها را از بند جدا می‌کنند و به قرنطینه منتقل می‌کنند؛ از اینجا به بعد کار روحانی حساس‌تر می‌شود؛ البته خیلی از این مددجوها می‌گویند قبل از قرنطینه خواب این لحظه را دیده‌اند و به قول معروف از موضوع با خبرند بنابراین در اغلب موارد، وصیت نامه‌شان را آماده کرده‌اند؛ مثلاً اگر بدهی به یکی از هم بندی‌هایشان دارند تسویه کرده‌اند، حلالیت گرفته‌اند یا اگر وسیله‌ای می‌خواهند به کسی بدهند، به عنوان یادگاری، داده‌اند؛ ولی در مقابل، کسانی هم هستند که علی رغم تمام تلاشی که برای آمادگی آن‌ها، بازگشت و پشیمانی از عملکردشان شده، نتیجه نمی‌دهد؛ لذا باید روحانی زندان در شب سوئیت، تلاش مضاعفی بکند تا شرایط روحی او را بالا ببرد و او از آخرین لحظات زندگی‌اش در این دنیا، بیشترین استفاده را بکند و حداقل، در درون خودش نسبت به اعمال گذشته‌اش نادم شود. علاوه بر این باید آخرین وصیت‌های او را هم روحانی زندان بگیرد.

البته فشار عصبی و شوکی که به برخی از این افراد در این شب وارد می‌شود باعث می‌شود تا از حالت عادی خارج شوند؛ به قول معروف به شوخی و خنده رو می‌آورند و تنها راه فرار از این شرایط را خنده می‌دانند.

  • خب این وصیت گرفتن خیلی سخته؛ اینکه به یکی بگویی آخرین خواسته‌ات چیست هولناک است...

در برخی از مواردی که مددجو از نظر روحی نتوانسته با موضوع کنار بیاید، معمولاً ساعت‌های اول شب سوئیت در شوک کامل است؛ باور نمی‌کند؛ ولی وقتی ما را در اتاق قرنطینه می‌بینند اطمینان پیدا می‌کنند که لحظه اجرای حکم نزدیک شده؛ بالاخره بعد از مدتی حرف زدن و آیه و حدیث خواندن، شرایط را برایشان به شکلی ترسیم می‌کنیم که حداقل پاک و توبه کرده از دنیا برود.

آخرین وصیت‌های یک اعدامی در آخرین شب زندگی/ «سیگار» و« آخوند» آخرین خواسته‌های قبل از اعدام

  • معمولا آخرین وصیت آن‌ها چیست؟

در بیشتر موارد پرداخت بدهی یا نماز و روزه قضایی که گردنشان هست یا اینکه محل دفنشان کجا باشد؛ البته معمولاً این افراد، خودشان را بار خانواده‌شان می‌دانند از این رو خیلی وصیت خاصی ندارند جز بخشش از سوی خانواده خودشان و خانواده مقتول؛ بعضی‌ها هم وسائلشان را به هم بندی‌هایشان می‌بخشند؛ مثلاً یکی از مددجوها از من می‌خواست که قابلمه غذایش را به یکی از هم بندی‌هایش بدهم که اهل نماز و روزه بود؛ می‌گفت دوست دارد بعد از مرگ، آن رفیق هم‌بندش در قابلمه او غذا بخورد تا او هم سهمی از ثواب نماز و روزه او داشته باشد.

 

  • در خیلی از فیلم‌های خارجی نشان می‌دهد که آخرین خواسته زندانی در زندان‌های آن‌ها، غذاهای خاص است، اینجا چطور است؟ آخرین خواسته زندانی در شب سوئیت چیست؟

شب سوئیت شب خاصی است؛ من در این سال‌ها دقت کرده‌ام؛ تنها خواسته زندانی‌ها در این شب دو چیز است؛ سیگار و آخوند... به نظرم باید آن شب برای هر زندانی یک آخوند باشد که تا صبح در کنارش بماند چراکه آنقدر حضور روحانی‌ها باعث آرامش آن‌ها می‌شود که شاید هیچ چیز نتواند جای آن را بگیرد.

  • پیش نیازهای اجرای حکم چیست؟

قبل از اجرای حکم پزشک زندان می‌آید و مددجو را برای آخرین بار معاینه می‌کند و در صورت تایید وی، زندانی برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام می‌شود؛ معمولاً مسئولان اجرای حکم سعی می‌کنند زمانی زندانی را وارد محوطه و پای چوبه اعدام بیاورند که نهایتاً فرصت خواندن دو رکعت نماز صبح باشد چراکه این فضا برای زندانی رعب آور و هراس انگیز است و بهتر است خیلی قبل از اجرای حکم در این فضا قرار نگیرد و زجر نکشد.

 

هنوز هم شب‌های اجرای حکم خوابم نمی‌برد/ خانواده‌ام از کارم بی‌اطلاعند

  • چرا اجرای حکم قبل از طلوع آفتاب انجام می‌شود؟

می‌گویند اجرای حکم باید زمانی انجام شود که زندانی، امیدی به دیدن روز بعد نداشته باشد و به روز بعد امیدوار نشود؛ شاید برای همین است که حکم را در تاریکی و پیش از طلوع آفتاب اجرا می‌کنند. البته هیچ وجوب شرعی برای این مساله وجود ندارد و این گفته‌ها تنها به صورت پیشنهاد و توصیه است.

  • حاج آقا شما تا به حال در چند اجرای حکم حضور داشتید؟

زیاد بوده ولی عدد دقیقش را خاطرم نیست ولی بگذارید یک چیزی را به شما بگویم؛ خدا شاهد است که هنوز با وجود اینکه بیش از ده‌ها مورد اجرای حکم را به چشم دیده‌ام ولی هنوز که هنوز است وقتی به من می‌گویند فردا صبح قرار است حکمی اجرا شود، تا صبح خواب به چشمم نمی‌آید. به هرحال دیدن آخرین لحظات عمر یک انسان سخت است ولی از آن سو اینکه کمکی به آن‌ها می‌کنی و می‌توانی آخرین مرهم روحشان باشی، آرامش بخش است.

  • خب این بی خوابی‌های شبانه برای خانواده شما سخت نیست؟

راستش اصلاً خانواده من هم از کارم چیزی نمی‌دانند؛ یعنی نباید هم بدانند؛ خب بالاخره قرار نیست که استرس کار من در خانه بیاید؛ ببینید، من هم اینجا باید بخندم و شاد باشم تا روحیه زندانی‌ها تقویت شود و هم در خانه باید شاد باشم؛ برای همین هم هست که می‌گویم این شغل بسیار سخت است؛ ما هم در خانه و هم در محل کار باید مرهم دردها و مشکلات اطرافیانمان باشیم.

بارها پای چوبه اعدام، آبرو گرو گذاشته‌ام و رضایت خانواده مقتول را گرفته‌ام

  • بگذریم؛ تا حالا شده به این نتیجه برسید که یکی از این زندانی‌ها، واقعاً توبه کرده؟ اصلاً شده برای کسی از مددجوهای زندان دنبال رضایت گرفتن از خانواده مقتول باشید؟

شما نگاه کنید؛ خیلی وقتها آدم دلش نمی‌آید برای خودش پیش کسی رو بیاندازد ولی بارها برای خود من پیش آمده که به خانواده مقتول، رو انداخته‌ام؛ مخصوصاً در شرایطی که خانواده مقتول از وضع روحی خاصی برخوردارند و این امکان وجود دارد تا در برابر این درخواستت از کوره در بروند و هر چیزی را بارت کنند، تقاضای بخشش خیلی سخت است؛ اما اینجا بارها و بارها پیش آمده که برای زندانی‌هایی که یقین پیدا کرد بودم از کرده خودشان پشیمان شده‌اند، به خانواده مقتول رو زده‌ام و تمام آبرویم را هم گرو گذاشته‌ام. من بارها به چشم دیده‌ام که خیلی از این مددجوها لحظه اعدام و در دیدار با خانواده مقتول، به هیچ عنوان تقاضای رهایی از اعدام ندارند ولی با تمام وجود به دنبال بخشش خانواده مقتول هستند تا از بار گناهشان کم شود.

  • موفق هم شده‌اید تا رضایت بگیرید و کسی را را نجات بدهید؟

معلومه؛ ولی سخت است در شرایطی که همه خانواده مقتول جمع شده‌اند و با غیظ و ابروهای در هم کشیده برای اجرای حکم لحظه شماری می‌کنند، به خودتان جرات بدهید تا سر حرف را باز کنید و درخواست بخشش قاتل فرزند، برادر، پدر یا یکی از عزیزانشان را داشته باشید. چراکه اگر تنها یک لحظه این تصور در ذهن آنها شکل بگیرد که ما طرف قاتل را گرفته‌ایم کار خراب می‌شود و ممکن است کورسوی امیدی هم که برای رهایی و نجات زندانی در واپسین لحظات زندگی‌اش وجود دارد از بین برود. البته من معتقدم تمام این موارد به میزان ارتباط روحانی با اوستا کریم بستگی دارد و اگر مدد خدا همراهش شود، موفق خواهد بود.

بارها پیش آمده که لحظه اعدام، سر حرف را با خانواده مقتول باز کرده‌ام و آنقدر از تغییرات روحی قاتل در مدت زمان اقامتش در زندان گفته‌ام که آن‌ها را در اجرای حکم دچار تردید کرده‌ام؛ در این شرایط به کرات پیش آمده که صاحب دم به من گفته که حاج آقا شما تعهد می‌دهی او تغییر کرده و آدم دیگری شده و بعد از آزادی سربار جامعه نمی‌شود؟! اگر شما تعهد بدهی ما از حق خودمان می‌گذریم.

استخاره‌ای که جان یک اعدامی را در دقیقه 90 نجات داد

  • شما تعهد داده‌اید؟

معلوم است که تعهد داده‌ام؛ نه تنها من، که خدا هم به عنوان صاحب این لباس، تعهد می‌دهد؛ خب بالاخره ما شبانه روز در کنار این‌ها هستیم و متوجه اوضاع و احوال روحی آن‌ها و تغییر و یا در مواردی پوست‌اندازی آن‌ها و ورودشان به دنیای دیگری جدای از جهان سابقی که مملو از جرم و خشونت بوده، هستیم.

حتی یک بار خاطرم هست که در جریان اجرای حکم یکی از مددجوها، صبح روز اعدام و در لحظه آخر، چنین شرایطی پیش آمد و خانواده مقتول به من گفتند: حاج آقا نظر شما چیه؟ نمی‌دانم چرا در آن لحظه، خودم ذره‌ای تردید کردم؛ گفتم خون، حق شما است ولی اجازه بدهید من یک مشورتی بکنم؛ پیش خودم گفتم خدایا من در این لحظه گیر کرده‌ام؛ ماندم؛ خودت راه درست را جلوی پای من بگذار؛ خلاصه به سلاح روحانیت پناه بردم و همانجا قرآن را باز کردم؛ این موضوع آنقدر برای خودم هم جالب بود که هنوز یادآوری آن خاطره تکانم می‌دهد؛ آن روز وقتی قرآن را باز کردم آیه عفو و بخشش آمد؛ صفحه باز شده را به خانواده مقتول نشان دادم و گفتم خودتان هم منظور این آیه را از هر مفسری که می‌خواهید بپرسید؛ خلاصه آنقدر این آیه صریح بود که خانواده مقتول برگشتند و گفتند وقتی خدا می‌گوید عفو کنید ما چه حرفی داریم که بزنیم؟! ما هم از خون عزیزمان می‌گذریم و به دیه‌اش بسنده می‌کنیم و دیه را هم برای شادی روح عزیزمان صرف کار خیر می‌کنیم؛ بالاخره هم گذشت کردند و موضوع ختم به خیر شد.

  • راستی این رسم است که دیه را خرج خیریه کنند؟

اغلب موارد همینطور است و بیشتر کسانی که در قبال عفو، دیه طلب می‌کنند، آن را خرج مراکز خیریه و موارد عام المنفعه می‌کنند؛ عموما معتقدند بهتر است این پول وارد زندگی‌شان نشود.

  • چند بار به این شیوه زندانیان را نجات دادید؟

من کسی را نجات ندادم؛ خودشان هستند که خودشان را نجات می‌دهند؛ حتی خدا هم آن‌ها را نجات نداده چراکه اگر خودشان تغییر نمی‌کردند، قطعاً نجات هم برایشان متصور نبود؛ بالطبع وقتی خودشان تغییر می‌کنند خدا هم دلها را در برابرشان نرم می‌کند و زمینه نجاتشان فراهم می‌شود. نمونه‌های اینچنینی بسیار است.

خاطره عجیب رضایت 11 نفر با تکه قندهای حضرت عباس (ع)

  • خاطره‌ای از این موارد دارید؟

یکی از این موارد خیلی جالب است که در نوع خودش واقعاً تکان دهنده است؛ حدود 23 سال پیش جوانی که تازه به تهران آمده بوده در کبابی فردی مشغول به کار می‌شود، بعد از مدتی یک شب بعد از تمام شدن کار، صاحب کبابی دخل آن روز را جمع می‌کند و می‌رود در بالکن مغازه تا استراحت کند؛ درآمد آن روز کبابی، شاگرد جوان را وسوسه می‌کند و در جریان سرقت پول‌ها، صاحب مغازه به قتل می‌رسد و او متواری می‌شود؛ خلاصه بعد از مدتی، او را دستگیر می‌کنند و به اینجا منتقل می‌شود؛ بعد از صدور حکم قصاص، اجرای حکم حدود 17 - 18 سال به طول می‌انجامد؛ می‌گویند شاگرد جوان در طول این مدت حسابی تغییر کرده بود و به قول معروف پوست انداخته و اصلاح شده بود. آنقدر تغییر کرده بود که همه زندانی‌ها عاشقش شده بودند.

خلاصه بعد از 17 - 18 سال، خانواده مقتول که آذری زبان هم بودند، برای اجرای حکم می‌آیند؛ همسر مقتول و سه دختر و 7 پسرش آمدند و در دفتر نشستند؛ فضا سنگین بود و من با مقدمه چینی، از اولیای دم خواستم که از قصاص صرفنظر کنند؛ همسر مقتول گفت من قصاص را به پسر بزرگم واگذار کرده‌ام و پسر بزرگ هم گفت که قصاص به کوچکترین برادرمان واگذار شده؛ به هر حال برادر کوچکتر هم زیر بار نرفت و گفت اگر همه برادر و خواهرهایم هم از قصاص بگذرند، من از قصاص نمی‌گذرم؛ زمانی که پدرم به قتل رسید من خیلی بچه بودم و این سال‌ها، یتیم بودم و واقعاً سختی کشیدم؛ به هر حال روی اجرای حکم مصر بود؛ من پیش خودم گفتم شاید اگر خود زندانی بیاید و با آن‌ها روبه‌رو شود، ممکن است چیزی بگوید که دلشان به رحم بیاید، بنابراین گفتم زندانی خودش بیاید؛ یادم هست هوا به شدت سرد بود و قاتل هم تنها یک پیراهن نازک تنش بود؛ وقتی آمد رفت کنار شوفاژ کوچکی که در گوشه اتاق بود ایستاد؛ به او گفتم اگر درخواستی داری بگو؛ او هم آرام رو به من کرد و گفت تنها یک نخ سیگار به من بدهید کافی است؛ یک نخ سیگارش را گرفت و هیچ چیز دیگری نگفت.

 

وقت کم بود و چاره دیگری نبود؛ بالاخره مادر و یکی از دختران در دفتر ماندند و 9 نفر دیگر برای اجرای حکم وارد محوطه اجرای احکام شدند؛ جالب بود که مادرشان موقع خروج فرزندانش از دفتر به آن‌ها گفت که اگر از قصاص صرفنظر کنند شیرش را حلالشان نمی‌کند؛ به هر حال شاگرد قاتل، پای چوبه ایستاد و همه چیز آماده اجرای حکم بود که در لحظه آخر او با همان آرامشش رو به اولیای دم کرد و گفت من فقط یک خواسته دارم؛ من که منتظر چنین فرصتی بودم گفتم دست نگه دارید تا آخرین خواسته‌اش را هم بگوید؛ شاگرد قاتل، گفت: 18 سال است که حکم قصاص من اجرا نشده و شما این مدت را تحمل کرده‌اید، حالا هم تنها 10 روز تا محرم باقی مانده و تا تاسوعا، 20 روز؛ می‌خواهم از شما بخواهم که اگر امکان دارد علاوه بر این 18 سال، 20 روز دیگر هم به من فرصت بدهید؛ من سال‌هاست که سهمیه قند هر سالم را جمع می‌کنم و روز تاسوعا به نیت حضرت عباس(ع)، شربت نذری به زندانی‌های عزادار می‌دهم؛ امسال هم سهمیه قندم را جمع کرده‌ام، اگر بگذارید من شربت امسالم را هم به نیت حضرت ابالفضل(ع) بدهم، هیچ خواسته دیگری ندارم؛ حرف او که تمام شد یک دفعه دیدم پسر کوچک مقتول رویش را برگرداند و گفت من با ابالفضل(ع) در نمی‌افتم؛ من قصاص نمی‌کنم؛ برادرها و خواهرهای دیگرش هم به یکدیگر نگاه کردند و هیچ کس حاضر به اجرای حکم قصاص نشد؛ وقتی از محل اجرای حکم به دفتر برگشتند، مادرشان گفت چه شد قصاص کردید؟ پسر بزرگ مقتول هم ماجرا را کامل تعریف کرد؛ جالب بود مادرشان هم به گریه افتاد و گفت به خدا اگر قصاص می‌کردید شیرم را حلالتان نمی‌کردم؛ خلاصه ماجرا با اسم حضرت عباس ختم به خیر شد و دل 11 نفر با اسم ایشان نرم شد و از خون قاتل عزیزشان گذشتند...

افسوس‌های چند ساله «حاج آقا» از غیبتی که به قیمت جان یک اعدامی تمام شد

  • تا حالا شده از اعدام یک زندانی واقعاً ناراحت شوید؟

بارها پیش آمده؛ خدا رحمتش کند من یک مددجو داشتم به اسم میثم که از کانون اصلاح و تربیت آمده بود؛ یعنی کل عمرش را در خلاف و جرم گذرانده بود؛ به جرات می‌گویم که او آن زمان واقعاً خلاف کار بود؛ یک حرفه‌ای؛ آن موقع من مسئول دارالقرآن زندان رجایی شهر بودم؛ فضای دارالقران به قدری معنوی بود که من می‌دیدم هرچقدر بیشتر در اینجا وقت بگذارم، نتیجه بهتری در مددجوها می‌بینم؛ به هرحال اول وقت می‌آمدم و آخر شب از دارالقرآن می‌رفتم؛ آن زمان مددجوها هر روز یک جزء قرآن می‌خواندند و به برکت قرآن خواندن آن‌ها، این یک جزء خوانی هر روزه، عادت من هم شد تا از آن‌ها عقب نمانم؛ این قرآن خواندن برکات خیلی زیادی داشت و خیلی از مددجوها رفتارشان عوض شد؛ میثم هم آن زمان یکی از مددجوهای کانون بود؛ خلاصه اینجا به مرور زمان عوض شد؛ آنقدر تغییر کرد که حافظ کل قرآن شد و تمام مسئولان زندان و زندانی‌ها عاشقش شده بودند؛ خلاصه پسر خیلی خوبی شده بود و من ارتباط خیلی خوبی با او داشتم؛ یادم هست من آن زمان سه روز مرخصی گرفتم؛ شب آخر مرخصی، با من تماس گرفتند و گفتند فردا صبح اجرای حکمه؛ برای گرفتن وصیت نامه بیا؛ ساعت 5 صبح به زندان رفتم و در محل اجرای حکم نشسته بودم که اسم میثم را صدا زدند؛ تا اسم میثم را شنیدم آنقدر شوکه شدم و به هم ریختم که حد و اندازه نداشت؛ انتظار هرکسی را داشتم جز او؛ خلاصه نشد کاری برایش بکنم و او اعدام شد ولی این قضیه آنقدر برایم سخت و دردآور بود که هنوز هم بعد از گذشت سال‌ها به یادش هستم و در خلوت خودم افسوس می‌خورم که چرا شب سوئیت در کنارش نبود. واقعیت این است که بعضی وقت‌ها تلاش ما برای اصلاح مددجوها آنقدر اثربخش است و تغییرات مددجوها چشمگیر است که اعدام آن‌ها باعث می‌شود حس کنی تمام تلاشت برای ساختن باغی که با خون دل به ثمر نشسته به باد رفته...

خاطره تلخ نخستین اعدام/ فحش‌هایی که حواله‌ام شد و بی‌ثمر ماند

  • نخستین اجرای حکمی‌ که مسئولیت صحبت با مددجو به شما سپرده شد را به خاطر دارید؟

بله؛ 15 سال پیش بود؛ یک سیدی بود که چهره‌اش هیچ وقت از خاطرم نمی‌رود؛ آن زمان من یک روحانی صفر کیلومتری بودم که نزدیک به 6 ماه بود وارد زندان شده بودم؛ آن موقع هم جوان‌تر بودم و هم به واسطه جوانی، شور و شوق زیادی در کارم داشتم؛ یادم هست که یک شب به من گفتند که فردا صبح اجرای حکم داریم و تو باید برای اجرای حکم بیایی؛ من هم گفتم بسم‌الله و صبح اول وقت رفتم در محوطه اجرای احکام؛ آن موقع خب بی‌تجربه بودم و از طرفی هم دوست داشتم جلوی اعدام آن سید را بگیرم؛ من هنوز کاملاً ریش هم نداشتم و بدون مقدمه رفتم و از خانواده صاحب دم خواستم آن سید را ببخشند و از اجرای حکم صرفنظر کنند ولی درست یادم هست که از خانواده مقتول یک حرکت زشت دیدم و چند تا فحش و بد و بیراه نصیبم شد ولی هیچ کاری از دستم برنیامد...

چرا بعضی از اعدامی‌ها زود جان می‌دهند و بعضی...؟

  • بعضی‌ها می‌گویند زمان اجرای حکم، جان دادن بعضی‌ها با جان دادن بعضی‌های دیگر متفاوت است...

در مواردی که من شاهد بودم، آن‌هایی که اجرای حکم را پذیرفته‌اند و اعدام را حق خودشان می‌دانسته‌اند، راحت‌تر جان می‌دهند و در لحظه اول روح از بدنشان جدا می‌شود ولی کسانی که امیدواری زیادی دارند و تقلای زیادی می‌کنند، سخت‌تر جان می‌دهند؛ البته شاید این حرف من در دنیای علم پزشکی درست نباشد ولی شاهد این حرف من دست و پا زدن آن‌ها در زمان اجرای حکم است.

  • تا به حال با اجرای احکام فرزند، خانواده یا اقوام مسئولان مواجه شدید؟

فراوان؛ ولی معمولاً من سعی می‌کنم در چنین شرایطی خودم را کنار بکشم.

  • شده تا به حال کسی بخواهد شما برای یکی از این افراد پارتی بازی بکنید؟

با اخلاقی که از من سراغ دارند و با توجه به نحوه برخورد من با دیگران، تا به حال پیش نیامده کسی چنین در خواستی از من داشته باشد؛ خب بالطبع در چنین شرایطی اگر در، باز باشد آن‌ها وارد می‌شوند و مثلاً می‌گویند حاج آقا ما 20 میلیون تومان به شما می‌دهیم و شما با توجه به مقبولیت‌تان برای ما رضایت بگیرید ولی خوشبختانه تا حالا برای من پیش نیامده.

تروریست‌ها و منافقین، حتی لحظه اعدام هم از جنایت‌هایشان پشیمان نمی‌شوند

  • حاج آقا فکر می‌کنم شما موارد متعددی از اجرای احکام تروریست‌ها را هم دیده‌اید، در این موارد تا به حال به مواردی از پشیمانی آن‌ها هم برخورد کرده‌اید که متاثر شوید؟

اصلاً یادم نمی‌آید که موردی از پشیمانی آن‌ها را دیده باشم؛ خب البته قریب این افراد جزو منافقین و فریب خورده‌هایی هستند که باور دارند مثلاً با کشتن یک آدم عمامه به سر یا فلان آدم ریش دار، وارد بهشت می‌شوند لذا خیلی از اینها نمی‌شود توقع پشیمانی داشت.

روایتی از شب اعدام قاتل مرحوم داداشی/ وقتی اسکورت پلیس جا ماند

  • شما در اجرای حکم قاتل روح‌الله داداشی هم حضور داشتید؛ درسته؟

شب اعدام او من همینجا بودم؛ به ما گفتند شب باید بمانید؛ البته از دو سه روز قبل با آن پسربچه ارتباط داشتم؛ یادم هست آن شب یک لباس مشکی به تن کرده بود؛ خیلی با او صحبت کردم و دیدم هنوز اجرای حکم را باور ندارد؛ یعنی در یک فضای 50 ــ 50 بین اجرای حکم و آزادی قرار داشت؛ به هر حال به او گفتم بیا با هم رفیق باشیم؛ من تا لحظه آخر با تو هستم و به او قول دادم از این لحظه تا زمان اجرای حکم و حتی بعد از اجرای حکم در کنارش می‌مانم؛ او هم قبول کرد و برای اینکه مطمئنش کنم به او گفتم زمان انتقالت تا پای چوبه اعدام، چشم‌هایت بسته است ولی برای اینکه مطمئن باشی کنارت هستم، هر چند ثانیه یک بار دست، پا یا هر قسمتی از بدنت را که بتوانم، فشار می‌دهم تا نشان دهم کنارت هستم؛ البته واقعاً شرایط اجرای آن حکم شرایط ویژه‌ای بود و نحوه انتقال و اسکورت قاتل روح‌الله داداشی تا پای چوبه اعدام، دغدغه مسئولان انتظامی و زندان شده بود چرا که جمعیت زیادی آمده بودند و با توجه به احساسات مردمی متأثر از قتل مرحوم داداشی، امکان داشت خدای ناکرده مردم به سمت این پسر حمله‌ور شوند و اتفاق بدی رخ دهد؛ سرانجام قرار شد که او را داخل اتومبیلی که من با لباس روحانی در آن نشسته بودم قرار دهند و به محل اجرای حکم منتقل کنند زیرا مردم تصور می‌کردند که قاتل را با الگانس‌های پلیس منتقل می‌کنند و کمتر کسی احتمال می‌داد که زندانی را با یک خودروی معمولی که یک روحانی هم در آن نشسته، به محل اجرای حکم بیاورند؛ خلاصه یادم هست در کل مسیر یا حسین یا حسین می‌گفت؛ البته بگذریم از این که اسکورت نیروی انتظامی هم از ما جا ماند و ما تنها ماندیم؛ به هر حال شرایط خاصی بود؛ یادم هست در میان ازدحام جمعیتی که تمام داربست‌ها را شکسته بودند، تا آخرین لحظه کنارش ماندم؛ حتی بعد از بالا کشیدنش...

  • حرف آخر حاج آقا...

نکته قابل توجه این است که باید تفاوتی میان قاتل و فردی که ذاتاً جانی و مجرم است، قائل شویم؛ بگذارید یک مقدار جزئی‌تر این موضوع را توضیح دهم؛ من یادم هست وقتی بچه بودم به قدری بچه پر شر و شوری بودم که تمامی اهالی دهی که ما در آن زندگی می‌کردیم از دستم زله بودند؛ حتی امروز هم وقتی به ده می‌روم، همبازی‌های دوره کودکی‌ام را می‌بینم که هنوز جای شکستگی روی سر و دست‌شان مانده و من هم جای شکستگی بازی‌های آن دوران روی سرم هست؛ اما نکته قابل توجه اینجا است که از یک طرف اگر بخت، یار من یا هم بازی‌های دوره کودکی‌ام نبود، ممکن بود یکی از همان بازی‌های بچه گانه به قتل منجر شود و من الان به جای روحانی زندان، یکی از مددجویان داخل زندانی باشم؛ از طرف دیگر خیلی از آن درگیری‌های کودکانه، امروز به عنوان جرم تلقی می‌شود؛ فرض کنید آن زمان به جای ریش سفیدی بزرگترها، هر روز می‌خواستند من را به کلانتری و پاسگاه ببرند؛ خب فکر می‌کنید برای نوجوانی که پایش به کلانتری و پاسگاه باز می‌شود و قبح این مسائل می‌ریزد، چه آینده‌ای متصور است؛ لذا باید با توجه به این موضوعات اولاً نگاهمان را به قاتلان عوض کنیم و به آن‌ها به چشم جانی نگاه نکنیم؛ در ثانی باید ساز و کارهای ریش سفیدی را احیا کنیم تا از میزان مجرمیت کاسته شود.

 




تاریخ : چهارشنبه 95/2/15 | 1:15 صبح | نویسنده : م.شمس

احمد توکلی:

احمد توکلی با بیان اینکه یک وزیر به همراه دختران و دامادهای خود 14 کارخانه دارد،گفت: در حال حاضر به مرحله ای رسیدیم که دستگاه‌های مسئول مبارزه با فساد خودشان به درجاتی از فساد آلوده شده‌اند.  به گزارش مشرق، احمد توکلی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شب گذشته در برنامه تلویزیونی پایش گفت: وقتی مجلس مصوبه پرداخت وام ازدواج را تصویب کرد، حتماً در توان بانک‌ها بوده و می‌توانند پرداخت کنند. از این تسهیلات گاهاً سود دریافت می‌کنند و وقتی تقاضای کاهش این سود و یا پرداخت وام 10 میلیونی ازدواج را به آن‌ها می‌دهند توجیه بانک‌ها این است که خرجمان زیاد است.

وی افزود: این تسهیلات را باید از محل قرض‌الحسنه جاری پرداخت کنند، البته بانک ملی هرچه سپرده قرض‌الحسنه دریافت می‌کند همان را نیز به عنوان تسهیلات قرض‌الحسنه پرداخت می‌کند و گاهی حتی 4 درصد بیشتر می‌شود. در این میان، بانک‌های خصوصی هستند که به عنوان نمونه در سال 90 مبلغ 574 میلیارد تومان سپرده از مردم دریافت کرده و تنها 25 میلیارد تومان آن را به پرداخت تسهیلات اختصاص داده‌اند. نظام بانکی برای کارمندان خودش تسهیلات ویژه ای در نظر می‌گیرد و تسهیلات با مبالغ بیشتر و همچنین اقساط بیشتر به آن‌ها پرداخت می‌کند.

این نماینده مجلس در پاسخ به این سئوال که چقدر از آمار کاهش ازدواج‌ها به عدم پرداخت تسهیلات ازدواج برمی گردد، گفت: به هر حال تشکیل زندگی مشکلات بسیاری دارد که یکی از آن‌ها نبود پول نقد است. ارزش پول نسبت به سال‌های قبل کمتر شده و بانک‌هایی که در ابتدا سه میلیون تومان به عنوان تسهیلات ازدواج پرداخت می‌کردند امروزه باید 10 میلیون تومان پرداخت کنند که در توانایی بانک‌ها نیز هست و میزان سود آن‌ها خیلی کاهش پیدا نمی‌کند.

توکلی با اشاره به اینکه سیستم بانکی در حال حاضر خوب عمل نمی‌کند و مردم اصلاً رضایت ندارند، بیان کرد: شخصاً با تصمیمات مالی توسط مجلس موافق نیستم، چون باید شورای پول و اعتبار تصمیم گیری کند ولی اکنون که تصمیم گرفته نباید اعلام شود که پرداخت آن شدنی نیست. پرداخت وام 10 میلیونی ازدواج کاملاً شدنی است و سود بانک‌ها پایین می‌آید ولی میزان آن‌ها آنچنان بالا نیست.

وی در پاسخ به این سئوال که فرمان مقام معظم رهبری برای مبارزه با فساد در این 15 سال چقدر اجرا شد؟ گفت: هنوز کاملاً اجرا نشده و اگر شده بود که مقام معظم رهبری شعار امسال را اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل نام‌گذاری نمی‌کردند. یکی از شاخص‌های اقتصاد مقاومتی حذف فساد و سیستم موجود است.

رئیس پیشین مرکز پژوهش‌های مجلس بیان کرد: مقام معظم رهبری با ابلاغ سیاست‌های کلی تأکید بسیاری بر حذف فساد و سیستم موجود داشته‌اند. اکنون هم اعلام می‌کنند که اقتصاد مقاومتی هنوز به عمل نرسیده است پس فساد هم متأسفانه هنوز هست.

توکلی در واکنش به این پرسش که چرا برنامه اقتصاد مقاومتی که همه مقابل آن سر تعظیم فرود می‌آورند، هنوز اجرایی نشده است؟ گفت: فقط اعلام می‌کنند که سر تعظیم فرود می‌آورند ولی به دلیل وجود نداشتن عزم کافی به این برنامه عمل نمی‌کنند.

وی عنوان کرد: متأسفانه فسادها زیاد، شبکه ای و سیستماتیک شده‌اند و مسئولان نیز از زندگی ساده فاصله گرفته‌اند. وقتی مسئولان بخواهند در رفاه زندگی کنند مردمشان را بدبخت خواهند کرد ولی اگر قصد خدمت به مردم داشته باشند نباید خودشان را در نظر بگیرند.

این اقتصاددان یادآور شد: وقتی که اشرافیت اداری و شخصی مثبت تلقی شود به ترتیب دوری از مردم و درک فقر مشکل شده، فساد و رشوه خواری پیدا می‌شود، دولت دخالت زیادی پیدا کرده و در اقتصاد نفتی باید از طریق دولت به جامعه پمپاژ شود آن وقت انحراف زیاد می‌شود، همچنین در نهایت با افزایش فسادها و کاهش مبارزه‌ها، فسادها نیز سیستماتیک می‌شود. وقتی فسادها در مجاری اداری و تصمیم گیری نفوذ می‌کنند در نتیجه مانع از مبارزه می‌شوند و عزم را از بین می‌برند.

توکلی در پاسخ به این سئوال که آیا دادگاه بزرگ فساد مالی درست اطلاع رسانی شد؟ گفت: صدا و سیما باید اطلاع رسانی کند ولی به نظر من درست اطلاع رسانی نشده است. به نظر من شفاف عمل نمی‌کنیم در حالی که باید شفاف عمل کنیم، در غیر این صورت زحمات مبارزه کنندگان با فساد نادیده گرفته می‌شود.


این اقتصاددان در واکنش به اینکه اگر مسئولان حقوق بالا و بهترین مسکن را داشته باشند، دیگر چشمداشتی به بیت‌المال نخواهند داشت، گفت: کسی که بهترین خانه و حقوق را داشته باشد، این قدر حریص می‌شود که همه بیت‌المال را مثل گاوی با پوستش قورت می‌دهد.

وی عنوان کرد: اگر فرد انگیزه الهی و انسانی خودش را از دست داده و حاضر به نشستن در خانه ای لوکس با پول مردم فقیری که حتی پول تهیه داروی خود را ندارند، شد مطمئن باشید بیت‌المال را درست مصرف نخواهد کرد.

توکلی بیان کرد: انحراف در منابع بودجه وقتی تشدید می‌شود که مسئولان کشور رفاه طلب شوند و همچنان که در مصرف منابع شخصی خود اسراف می‌کنند مطمئناً در تخصیص منابع ملی هم همین‌طور عمل خواهد کرد.

توکلی اضافه کرد: امام علی (ع) می‌فرمایند من به دو قرص نان اکتفا می‌کنم که اگر کسی در دورترین نقاط حکومتم گرسنه باشد بگوید که علی هم مثل من است. حالا ما این قدر ریاضت را نمی‌خواهیم ولی لااقل این‌طوری فساد نباشند.

وی در پاسخ به این سئوال که اگر حقوق خوبی به مسئولان پرداخت شود آیا دستبرد به بیت‌المال کمتر می‌شود، بیان کرد: اولاً با استقرار مسئولان دولتی در خانه های خوب و بزرگ دستبرد به بیت‌المال و ثانیاً چرا باید به کسی این‌طور بی اندازه مال بدهند و به فرد دیگری حتی به اندازه یک بیستم آن هم ندهند.

توکلی گفت: یکی از مسئولان حقوق 37 میلیونی می‌گرفت که به وسیله معاون وی گفتم این کار را نکن و من هم چیزی نمی‌گویم. آن مدیر با توجیه اینکه در کارخانه سهامی ندارد برای خودش 175 ساعت اضافه کار رد کرده بود در حالی که ساعت کاری افراد در ماه 176 ساعت است. با چنین اضافه حقوق‌های بسیار بالایی دریافت کردن قطعاً راه کمک به آبدارچی که واقعاً اضافه کار هم می‌کند، بسته می‌شود. قصد مچ گیری نداریم بلکه با هدف اصلاح و در چارچوب قانون عمل می‌کنیم.

وی در پاسخ به اینکه با وضع عروسی‌های اشرافی موجود فرزندان قشر کارگران یا کارمندان با دیدن آن‌ها چه حالی خواهند داشت، گفت: حتی فرزندان خانواده های متوسط نیز با دیدن چنین اشرافی گری هایی فقر احساسی پیدا خواهند کرد. سه نوع فقر داریم؛ یکی فقر مطلق (حداقل‌های زندگی را نمی‌تواند تأمین کند)، فقر نسبی (در مقایسه با سایران تعریف می‌شود) و فقر احساسی داریم که فرد خودش را با همگنان خودش مقایسه می‌کند.

این نماینده مجلس یادآور شد: با دیدن این اشرافی گری حسرت در جامعه و غضب اجتماعی تربیت می‌شود و طبقات مقابل هم قرار می‌گیرند. همچنین سرمایه های اجتماعی کاهش و وحدت ملی نیز از بین می‌رود. حسادت اجتماعی شکل گرفته و طبقات نه تنها به یکدیگر کمک نمی‌کنند بلکه روبروی هم قرار می‌گیرند.

توکلی تصریح کرد: این‌گونه مسائل اشرافی گری از بالا شروع می‌شود و وقتی مردم باور خود را از دست داده و مسئولان را در زندگی‌های اشرافی گری ببیند، پیش خود می‌گوید که این مسئول با مالیات من در این خانه لوکس زندگی می‌کند و در نهایت مثلاً مالیات پرداخت نمی‌کنند.

وی در واکنش به تهدید راننده های ماشین‌های مدل بالا به خش انداختن روی ماشین برای دریافت پول پشت چراغ قرمزها توسط مردم عادی گفت: چون مردم این افراد را محق به این اموال نمی‌دانند و اکثراً اعتقاد دارند که از راه حرام به دست می‌آید به خودشان حق می‌دهند که متنفر باشند.

این نماینده مجلس ادامه داد: چنین مسائل به ضرر سرمایه های اجتماعی می‌شود و تجملات از طریق اینکه منابع محدود تولیدی را به سمت تولید کالاهای اشرافی هدایت می‌کند در مقابل منابع کالاهای ضروری را کاهش می‌دهد. وقتی بازار کالاهای ضروری به دلیل گران شدن عوامل تولید دچار نقصان شود آن وقت کالاهای ضروری که مردم باید خریداری کنند گران‌تر می‌شوند.

توکلی افزود: اوایل انقلاب عکس این ماجرا مشاهده می‌شد، چون روحانیون و مسئولان ساده زیست بودند مردم نیز در مقابل قانع بوده و قناعت داشتند. البته مردم از همان قدیم حساس بوده و هستند و امروزه چون این اشرافی گری شایع شده احساس می‌کنند که حرف زدنشان فایده ای ندارد و در خودشان می‌ریزند.

وی در پاسخ به این سئوال که تردد خودروهای لوکس مناطق آزاد مثل اروند در مناطق فقیر و حاشیه نشین چه اثری بر روحیه مردم می‌گذارد، گفت: خشم و حسادت ایجاد کرده و سرمایه اجتماعی هم در مقابل آسیب می‌بیند.

احمد توکلی در پاسخ به این سئوال که چرا مجلس و وزارت نفت خیلی زود خود را از اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری یا همان نظام
 هماهنگ پرداخت خودشان را معاف کردند، گفت: عادلانه نبود و بلکه ظالمانه بود. این نظام هماهنگ پرداخت قبل از قانون خدمات کشوری بود و به همه قول تعویض این نظام ناهماهنگ پرداخت را تغییر دهیم.

توکلی در پاسخ به این سئوال که آیا قراردادهای سفید امضای کارگرانی که با حقوق ماهانه 400 هزار تومان فعالیت می‌کنند، عادلانه است یا خیر، بیان کرد: رویی برای تبریک به کارگران ندارم و واقعاً چنین قراردادهایی عادلانه نیست. امام علی (ع) می‌فرمایند اگر پی ساختمان حکومتی از عدل و ستون‌های آن از عقل باشد خداوند دوستداران چنین حکومتی را یاری و دشمنان آن را خوار می‌کند.

وی افزود: بخشی از مشکلات‌مان همین است که عدالت نیست و فساد داغون کننده عدالت است. مبارزه با فساد هم شدنی است، چون خداوند درد بی درمان خلق نکرده و کشورهایی بوده‌اند که نسبت به ایران وضعیت بدتری داشتند ولی با تدبیر، عزم و اراده فهمیدند فساد همه چیز را زیر و رو می‌کند.

توکلی بیان کرد: بین پنج تا 6 قانون خوب به منظور مبارزه با فساد در همین دوره مجلس تصویب شد که تسریع حق مردم را در پی خواهد داشت. برای نمونه قانون حمایت از امر به معروف و ناهیان منکر که باید حق مردم را از صدر تا به ذیل مورد انتقاد قرار داده و اشکالش را بگیرند، یکی از این قوانین است.

توکلی ادامه داد: ارتقای سلامت اداری و مبارزه با فساد، شفافیت در قراردادها، انتشار اطلاعات و دسترسی آزاد به آن‌ها و همچنین اینکه اسناد مرتبط با حق مردم باید به صورت شفاف اطلاع رسانی و آزادانه در اختیارشان قرار بگیرد نیز از دیگر این قوانین هستند.

وی در پاسخ به این سئوال که چرا هویت و درآمد واردکنندگان خودرو و شرایط ورود به این کسب و کار شفاف نیست؟ گفت: منافع گروهی و صنفی مانع این کار شده و نمی‌گذارند. شورای پول و اعتبار فشار وارد کرده بودند که یک هزار میلیارد تومان اعتبار مازاد به شرکت‌های خودرویی پرداخت کنیم. اعتراض کردم و گفتم این‌ها که خودروساز هستند، 300 میلیارد تومان سود بین سهامداران پرداخت کرده و بانک تأسیس می‌کنند، بنابراین نباید چنین اعتباری را به آن‌ها پرداخت کرد. البته در نهایت  50 درصد از این مبلغ را در دولت قبل تصویب شد ولی به هر حال مبارزه با فساد نتیجه دارد.

این نماینده مجلس تصریح کرد: برای از بین بردن فساد دو کار خوب می‌توان انجام داد که کشورهای موفق آن‌ها را طی کرده‌اند؛ یکی اینکه ستاد مستقل از قوای موجود زیر نظر بالاترین مقام کشور تشکیل شده و دیگری اینکه نهادهای مردمی شکل بگیرد. در شرایطی که فساد بیداد می‌کند مردم نیز به دستگاه های نظارتی اعتماد نمی‌کنند و سازمان‌های مردم نهاد واسطه بین حکومت و عموم مردم می‌شوند.

توکلی عنوان کرد: الحمدالله تا به حال به من پیشنهاد دریافت و یا پرداخت رشوه را نداده‌اند، چون از من مأیوس هستند، چون برخی‌ها واقعاً قیمت ندارند.

وی در پاسخ به این سئوال که چرا «م. الف» یکهو و ناگهانی اعدام شد؟ گفت: یکهو نبوده و پرونده‌اش سیر یک و سال و نیمه را طی کرد. در نهایت قاضی رأی به اعدام وی صادر کرده و اصلاً یکهویی نبوده است.

رئیس سابق مرکز پژوهش‌های مجلس در پاسخ به اینکه یک متهم مشهور به انجام فساد که اخیراً از زندان آزاد شده، کلاس کارآفرینی برگزار می‌کند به نظر شما آیا دهن کجی به اقتصاد و کارآفرینی ایران نیست؟ بیان کرد: نه تنها به اقتصاد کشور بلکه به ساختار قانونی هم دهن کجی است. یکی می‌خواهد راننده تاکسی شود 10 بار آن را کنترل می‌کنند ولی کسی که فساد کرده و محکوم شده به راحتی امکان آموزش کارآفرینی را پیدا می‌کند. نباید به راحتی جواز داد و دستگاهی که مسئول صدور مجوز است، باید جلوی چنین کاری را بگیرد.

این نماینده مجلس در واکنش به اینکه شب انتخابات از چند فساد بزرگ پرده برداری کردید و آیا این رونمایی‌ها تنها مختص به شب انتخابات است، گفت: من این کار را انجام ندادم. دوستان منصوب به ستاد من این کار را انجام دادند و کسانی بودند که از مجلس هفتم به این طرف با فساد مبارزه کرده و در این راه دادگاه رفته و محاکمه شدند. افرادی بودند که با گردن کلفت‌های صاحب قدرت و مکنت مبارزه کردند و روبروی آن‌ها ایستادند.

توکلی یادآور شد: زاکانی چهار سال قبل این کار را کرده و محاکمه شده و نادران که با معاون رئیس جمهور درافتاد، مثل بنده برای این کار محاکمه شد.

وی در واکنش به اینکه چرا در چین مسئولان فاسد را اعدام و در ژاپن خودکشی می‌کنند ولی در ایران محاکمه بسیار طولانی شده و بعد هم مسئول متخلف برای خودش راست می‌گردد، گفت: طولانی شدن به ماهیت پرونده های مالی بستگی دارد و معمولاً دو تا سه سال طول می‌کشد.

توکلی اظهار کرد: برای مبارزه با فساد به ما مراجعه کنند به آن‌ها برای مبارزه با فساد کمک می‌کنیم. سمن‌های مردمی بر اساس قانون دادرسی کیفری جدید می‌توانند اعلام جرم کرده و ضمن حضور در جلسات دادرسی قادر به اعتراض در خصوص تمام نتایج دادرسی هستند. حتی طبق ماده 11 بازرسی کل کشور می‌تواند با سازمان‌های مردم نهاد تفاهم‌نامه امضا کند.

وی خبر داد: در این دولت با مکاتبات منطقی و معقول از یک رانت هزار میلیارد تومانی جلوگیری کردیم. تلاش داشتند که محصولات پتروشیمی را از بورس کالا دربیاورند که با انجام یک کار کارشناسی و مکاتبه با معاون رئیس جمهور جلوی این رانت را گرفتیم.

این نماینده مجلس ادامه داد: وقتی مانع از انجام این کار شدیم یکی از وزرا اعلام کرد کسی که این کار را انجام می‌دهد، سوسیالیست است. بعد با بررسی مشخص می‌شود که این وزیر به همراه دختران و دامادهایش نزدیک به 14 کارخانه دارند.

توکلی در واکنش به این سئوال که وقتی دولت اعلام می‌کند برای قطع یارانه ثروتمندان قادر به شناسایی آن‌ها نیستیم چرا شما اصرار به انجام این کار دارید؟ گفت: یک حرفی به دولت زدیم و به کمیسیون اقتصاد نامه ای برای کنترل حساب‌های بانکی نوشتیم. هرچند حساب‌های بانکی حریم شخصی افراد است ولی دولت، ممیز مالیاتی، مسئول مبارزه با پولشویی، قاضی و بازپرس نامحرم نیستند و در تمام دنیا این کار انجام می‌شود.

وی افزود: خدا رو شکر می‌کنم که مسئول مالیاتی کشور اعلام کرد این کار شروع شده و این‌طور مالیات حقه کشور گرفته می‌شود و این کار به نفع همه مردم است. کسانی که مستحق هستند نیز شناسایی شده و می‌توان به آن‌ها حتی بیشتر یارانه داد.

این اقتصاددان تصریح کرد: اگر بخواهیم وارد عوامل فساد خیز شویم خیلی برنامه‌ها می‌توان اجرا کرد. البته نظام پرداخت ناعادلانه یکی از زمینه های گسترش فساد و آلوده شدن کارمندان دولت است. توکلی در واکنش به این سئوال که آیا می‌توان با درآمد حلال به ثروت بالایی رسید و کارآفرین نمونه شد، گفت: خیلی دشوار است، البته در هر قاعده ای استثنا وجود دارد.

 




تاریخ : چهارشنبه 95/2/15 | 1:3 صبح | نویسنده : م.شمس

م ترحیم شهید حاج حسن اکبری محافظ مقام معظم رهبری برگزار شد.                            




تاریخ : چهارشنبه 95/2/15 | 12:54 صبح | نویسنده : م.شمس

 

آشنایی با مخوف‌ترین گروه تروریستی در تاریخ معاصر ایران

کمیته مجازات عنوان گروهی بود با مشی قهرآمیز که 10 سال پس از انقلاب مشروطیت شکل گرفت و می‌خواست از طریق اعمال خشونت به آرمان‌های خود دست یابد. به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ روز 13 اردیبهشت 1296 کریم دواتگر عضو فعال مجموعه تروریستی موسوم به «کمیته مجازات» به وسیله یکی از اعضای همین کمیته به قتل رسید.

کمیته مجازات عنوان گروهی بود با مشی قهرآمیز که 10 سال پس از انقلاب مشروطیت شکل گرفت و می‌خواست از طریق اعمال خشونت به آرمان‌های خود دست یابد. این گروه گرچه عمری بیش از دو سال نداشت اما حکایتی مکرر داشت در سال‌های بعد. بعد از به توپ بستن مجلس و تعطیلی آن، مشروطه‌خواهان در به در شده و همه دستاوردهایشان را بر باد رفته می‌دیدند. سکوت مرگبار و خفقان سنگین پس از انحلال مجلس، برای آزادیخواهانی که به انقلاب مشروطیت دل بسته بودند سخت آزاردهنده بود. قزاق‌ها مجلس را گلوله‌باران کرده و نمایندگان را تار و مار کردند، تعدادی از مشروطه‌خواهان را دستگیر کردند که در باغشاه به دار آویخته شدند. تعدادی به سفارتخانه‌ها پناهنده شده و به خارج از کشور رفتند. عده‌ای هم خانه‌نشین بودند.

آشنایی با مخوف‌ترین گروه تروریستی در تاریخ معاصر ایران


 اما شرایط چنان که مستبدین می‌خواستند پیش نرفت. بار دیگر مقاومت شکل گرفت. در تبریز تلاش‌هایی برای بازگرداندن حکومت قانون آغاز شد. به تدریج در اصفهان، رشت و تهران نیز تکاپوهایی شروع شد. اعتراضات شکل‌ها و روش‌های مختلفی داشت. از آن میان برخی افراد نیز به روش‌های تندتر و خشن‌تر رغبت داشتند هرچند خشونت از همان سال پس از مشروطه نیز پایه‌گذاری شده بود. کشتن اتابک اعظم توسط عباس آقا به پشتوانه گروهی از مشروطه‌خواهان از آن جمله بود. با بازسازی دوباره استبداد محمدعلی‌شاهی زمینه گرایش خشونت و نظامی شدن فراهم شد.

کسروی از واقعه ترور شیخ فضل‌الله نوری یاد می‌کند که در روز 19 دی‌ماه 1287 اتفاق افتاد: «جمعه‌شب بود و شیخ از دیدن کسی برمی‌گشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعد معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلوله‌ها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد. کریم که خود را گرفتار اطرافیان دید، زیر گلوی خود گلوله‌ای شلیک کرد که از گونه‌اش بیرون پرید. مجروحان را به خانه شیخ بردند و به مداوایشان پرداختند. کریم نیز مانند بقیه مجروحان بهبود یافت و به جرم این اقدام به زندان افتاد. او در زندان بود که مشروطه‌خواهان بر محمدعلی‌شاه و دشمنان مشروطه پیروز شدند.» (تاریخ مشروطه، احمد کسروی، ص830)

محمدعلی‌شاه به روسیه گریخت و شیخ فضل‌الله نوری توسط فاتحان تهران به دار آویخته شد. کریم دواتگر که پیشتر قصد کشتن شیخ فضل‌الله را کرده بود از زندان آزاد شد و شاید خود را پیشتاز و پیشکسوت جریانی می‌دید که آن روزها جاری بود. آشکار بود که حس انتقام بر تحقق اهداف و آرمان‌ها غلبه دارد؛ اما کریم به جای ترک خشونت و ترور، چند سال بعد به کاری سازمان‌یافته و تشکیلاتی برای کشتن مخالفان روی آورد.

*آغاز راه

 کمیته مجازات در سال 1335- 1334قمری یعنی حدود 10 سال بعد از پیروزی انقلاب مشروطه در تهران تشکیل شد. اعضای آن بر این باور بودند که تنها راه رهایی از شرایط موجود و مبارزه با فساد و ظلم باقیمانده، راه قهرآمیز و مسلحانه است. آنها گمان می‌کردند با کشتن برخی افراد که به نظر آنها فاسد بودند و اموال مردم را چپاول می‌کردند یا وابسته به بیگانه بودند دیگر کسی به انحراف نخواهد رفت و جامعه مطلوب ظهور خواهد یافت. طبیعی است شناخت یک تشکیلات مخفی که همه تلاش‌شان بر کتمان افراد و برنامه‌هایشان بود به سادگی میسر نیست. به ویژه که به دلیل همین عدم شفافیت، شایعات و بزرگنمایی‌هایی توسط عامه مردم درباره آنها صورت می‌گرفت. وقتی در یک شرایط سیاسی بحرانی یک گروه مخفی مسلحانه اعلام موجودیت می‌کند به طور طبیعی هر اقدام نظامی و خشونت‌آمیزی واقع شود مردم از چشم آن می‌بینند.

اکثر مورخان این کمیته را زیرمجموعه فرقه اجتماعیون عامیون ایران رقیب اعتدالیون می‌دانند که مواضعی رادیکال‌تر نسبت به آن داشت. اجتماعیون عامیون پیوند نزدیکی با اجتماعیون عامیون یا سوسیال‌دموکرات‌های قفقاز داشتند. اعضای اولیه کمیته مجازات ابوالفتح‌زاده، منشی‌زاده، مشکوه، عمادالکتاب، میرزا علی‌اکبرخان ارداقی، رشیدالسلطان و کریم دواتگر و احسان‌الله‌خان، حسین‌الله و سیدمرتضی و اکبرخان و تعدادی دیگر بودند. این سازمان به صورتی مخفیانه فعالیت می‌کرد. رویه آنان این بود که ضمن انتشار اعلامیه‌هایی تهدیدآمیز علیه اشخاص هدف، به ترور آنها اقدام می‌کرد. اینکه چگونه آنها به این خط مشی خشونت‌آمیز رسیده بودند جای تامل دارد.

جالب است که یکی از بنیانگذاران این جریان یعنی اسدالله‌خان ابوالفتح‌زاده قبلاً سرتیپ گارد قزاق بود که در جریان انقلاب مشروطه از آن شغل کناره گرفت. از نظر نباید دور داشت که بریگاد قزاق نیروی نظامی مدافع حاکمیت استبدادی بود که در مقابل مشروطه‌خواهان قرار داشت و جز زبان قهر و خشونت نمی‌شناخت. طبیعی است کناره‌گیری اعضای آن در جریان انقلاب مشروطه گام مثبتی به شمار می‌رفت اما کنار گذاشتن تفکر و خوی خشونت‌مدار کاری ناگهانی چون تغییر شغل نیست و نیاز به دگرگونی درونی، فکری و اخلاقی دارد. همچنین منشی‌زاده گرچه تحصیلکرده دارالفنون بود اما به نوشته کسروی (جلد دوم، ص 838) وی نیز تا دوران مشروطیت در بخش دفتری نیروی قزاق مشغول به کار بود. طبعاً فضای حاکم بر این نیرو بر روحیات و افکار وی نیز بی‌تاثیر نبوده است.

 عمادالکتاب یا میرزا محمدحسین سیفی‌قزوینی خوشنویس معروفی بود که برای مظفرالدین‌شاه شاهنامه‌ای را خوشنویسی کرد و از او لقب عمادالکتاب دریافت کرد. او که در جریان انقلاب مشروطیت به آزادیخواهان پیوسته بود، بعد از به توپ بستن مجلس توسط قزاقان محمدعلی‌شاه آواره شد. با پیروزی مشروطه‌خواهان بر محمدعلی‌شاه و روی کار آمدن احمدشاه، عمادالکتاب نیز باردیگر مقامی پیدا کرد و معلم خط احمدشاه شد.

 در این دوران بود که او بر اثر تبلیغات اعضای کمیته مجازات و نارضایتی‌ای که از اوضاع داشت به خط مشی آنان گرایش پیدا کرد و به همکاری با آنان پرداخت. از آن پس اعلامیه‌های گروه را وی می‌نوشت اما شرکت در عملیات نظامی و ترور افراد از وی گزارش نشده است. عمادالکتاب بعد از فروپاشی کمیته و دستگیری اعضا و گذراندن دوران تبعید در دستگاه رضاشاه بار دیگر به کار خوشنویسی مشغول شد. فرد دیگری که به عضویت این کمیته درآمد و سرانجام نیز دستگیر و اعدام شد، حسین‌الله است. وی از عاملان ترور سیدعبدالله بهبهانی یکی از دو رهبر مشروطه‌خواه بود. سیدعبدالله در آن زمان از جرگه اعتدالیون بود و در مقابل تندروی‌های اجتماعیون عامیون از جمله تقی‌زاده و حیدرعمواوغلی می‌ایستاد. ترور وی در این مناسبات از سوی همان تندروان طرح‌ریزی شد و حسین‌الله عامل اجرای آن شد. این کار خطای بزرگی بود که در شکست مشروطه‌خواهی و تغییر روند اوضاع تاثیر زیادی داشت.

آشنایی با مخوف‌ترین گروه تروریستی در تاریخ معاصر ایران

*ترورها

 اولین کسی که به دست برخی اعضای کمیته مجازات به قتل رسید میرزااسماعیل‌خان رئیس انبار غله وزارت مالیه بود. مساله نان و توزیع آرد از معضلات آن روزهای جامعه ایرانی بود. میرزااسماعیل از سوی اعضای کمیته متهم به سوءاستفاده و فساد مالی شده بود. همچنین یکی از جرائم او رفت و آمد به سفارت بریتانیا بود. کریم دواتگر و رشیدالسلطان و سیدمرتضی با یاری یکدیگر از مجریان طرح ترور میرزااسماعیل بودند.

اما دومین نفری که محکوم به مجازات توسط کمیته شد همین کریم دواتگری بود که خود عضو کمیته بود و حکم مجازات میرزااسماعیل را اجرا کرده بود. قبل از آن نیز اقدام به ترور نافرجام شیخ فضل‌الله نوری کرده بود. کریم از سوی دیگر اعضای کمیته متهم به سوءاستفاده شد. گفته شد بخشی از هزینه‌ای را که بابت عملیات ترور میرزااسماعیل مقرر شده بود به نفع خود تصرف کرده است، همچنین تمرد و گردن‌کشی کریم در برابر دستورات کمیته عامل دیگر مجازات وی عنوان شده بود. رشیدالسلطان همدست او در آن عملیات خود حکم قتل کریم را اجرا کرد.

این تصفیه درون‌سازمانی نشان می‌داد این افراد حتی برای اصلاح اعضای خود راهی جز خشونت و برخورد قهرآمیز نمی‌شناسند. سومین قرعه فال به نام یک عنصر مطبوعاتی افتاد. متین‌السلطنه مدیر روزنامه عصر جدید از سوی کمیته متهم شد که از اسماعیل‌خان دفاع کرده و با خارجی‌ها مراوداتی دارد. اعلامیه‌ای مبنی بر حکم مجازات وی صادر شد و متعاقب آن وی به قتل رسید.

 اگر برای این قتل‌ها کمیته توانست توضیحاتی دال بر خلافکاری مقتولان ارائه دهد اما در مورد قتل منتخب‌الدوله عضو وزارت مالیه نتوانست افکار عمومی را با خود همراه کند. مقتول جوانی سالم و فاضل بود و کشتن وی موجب بدنامی کمیته نزد مردم شد. مرحوم ملک‌الشعرای بهار که تا آن زمان نسبت به اقدامات کمیته مجازات سکوت کرده و مخالفتی ابراز نکرده بود در مجله نوبهار مقاله تندی علیه کمیته و این اقدام آنان منتشرکرد. متعاقب این مقاله تعدادی از اعضای کمیته در دوره رئیس‌الوزرایی نجفقلی‌خان بختیاری صمصام‌السلطنه در سال 1297 شمسی(1336 قمری) دستگیر شدند اما با تهدید مقامات از سوی اعضای دستگیرنشده، صمصام‌السلطنه عقب‌نشینی کرده و آنها را آزاد کرد. کابینه صمصام چند ماهی بیشتر دوام نیاورد و پس از وی میرزا حسن‌خان وثوق‌الدوله (عاقد قرارداد 1919) رئیس‌الوزرا شد.

 یکی از اقدامات اولیه وی دستگیری افراد کمیته مجازات و پایان این ماجرا بود. در این زمان بود که رشیدالسلطان و حسین الله محکوم به اعدام شدند و در میدان توپخانه به دار آویخته شدند. عمادالکتاب و میرزا علی‌اکبرخان ارداقی و مشکوه‌الممالک هر یک به پنج سال زندان و تبعید محکوم شدند. برخی اعضای دیگر نیز به 5 تا 15 سال تبعید یا زندان محکوم شدند. منشی‌زاده و ابوالفتح‌زاده نیز ظاهراً به کلات تبعید شده بودند و توسط ماموران به آن منطقه اعزام شدند. اما در بین راه سمنان و دامغان در 27 ذیقعده 1336 قمری به دست عوامل حکومت کشته شدند. احسان‌الله‌خان دیگر عضو کمیته مجازات موفق به فرار شد و به قفقاز رفت و بعدها به نهضت جنگل میرزا کوچک‌خان پیوست هر چند در آنجا نیز چندان رفیق وفاداری برای میرزا نشد.

در مجموع کمیته مجازات عمر درازی نداشت. اما در دو سالی که این کمیته فعال بود در ایجاد فضای رعب و وحشت تاثیر زیادی داشت. شیوه عمل آنها موجب شد هر کس خود را در معرض تهدید و سوءقصد آنها ببیند چون بر اساس خط مشی مشخصی عمل نمی‌کردند که تنها یک قشر و افراد خاص را هدف‌گیری کنند. هر کس را که کمیته خاطی و وابسته با اجنبی یا مخالف خود می‌پنداشت حکم بر مجازات وی صادر کرده و توسط عوامل خود وی را به قتل می‌رساند. برخی معتقدند عوامل انگلیس و فراماسونری نیز در میان آنها رخنه کرده و از آنها در جهت اهداف خود بهره می‌گرفتند. صاحب‌نظرانی نیز برخی از اعضای آنها را به فرقه بهائیت منتسب کرده و برآنند که گردانندگان این فرقه سیاسی مذهبی از این کمیته بهره‌برداری کرده‌اند.

*انگلیس و امریکا تکیه‌گاه‌های کمیته تروریستی مجازات

در میان اوراقی که در لابلای کتابهای خطی آیت‌الله محدث قمی به دست آمد، یکی هم نوشته کوتاهی است که از طرف افراد «کمیته مجازات دموکرات مشهد» بعنوان تهدید وی از سخنانی که در انتقاد از امریکائی‌ها در منبر ایراد کرده بود، برایش ارسال داشته‌ اند. عین آن نوشته این است: «آقای آقا شیخ عباس قمی! پدر سوخته! شنیدم که در منبر از امریکائی‌ها حرف بد می‌زنید،‌ اگر شنیده شد که دومرتبه از این گونه مزخرفات بگویید و تکذیب نکنید همین دوشنبه به ضرب گلوله شکمت را مثل سگ پاره پوره خواهیم کرد - کمیته مجازات دموکرات مشهد»

این در وقتی بوده که مرحوم حاج شیخ عباس در مشهد اقامت داشته،‌ و ماه مبارک رمضان در مسجد گوهرشاد یاجائی دیگر منبر می‌رفته است. آن مرحوم در حاشیه‌ی همان دستخط با مرکب قرمز نوشته است: «در چند سال قبل در ماه رمضان احقر منبر می‌رفتم. در اواخر ماه این کاغذ را برای من فرستادند، و آن روز دوشنبه که موعد بود روز یک‌شنبه آن، من به دیدن حاجی‌ها رفتم... مبلغی دفعتاً برای من رسید از حاجی‌ها، همان وقت من هم به حج مشرف شدم و دموکرات هم از بین رفت.»

می‌بینیم که مرحوم حاج شیخ عباس بر اثر سخنانی که زمان اقامت مشهد درمنبر راجع به نفوذ و خطر امریکائی‌ها گفته است، از طرف «کمیته‌ی مجازات دموکرات مشهد» که یک انجمن سری بوده است، تهدید به قتل می‌شود و روز قبل از موعد، که به دیدن حاجی‌ها رفته بود، وجهی فی‌الحال به او می‌دهند، و او نیز همان روز عازم حج می‌شود، دموکرات هم از بین می‌رود و قضیه منتفی می‌گردد. این حج،‌ حج سوم آن مرحوم در سال 1341 ه‍ بوده که از مشهد عازم شده است. برای آگاهی از کار دموکراتها در دفاع از امریکائی‌ها و نقشی که در کمیته‌ی مجازات داشته‌ اند، از نویسنده‌ی پژوهشگر آقای عبدالله شهبازی خواستیم که در این خصوص ما را مطلع کنند، و ایشان هم لطف کردند، نوشته‌ی ایشان را در این مورد عیناً می‌آوریم که گویای اندکی از بسیار است:

بسمه‌تعالی -  حسب‌الامر جناب آقای دوانی مطالب زیر درباره‌ی فعالیت‌ کمیته‌ی مجازات و نامه آن دال بر تهدید به قتل مرحوم حاج شیخ عباس قمی، به دلیل اظهارات ضد ‌آمریکایی ایشان، به استحضار می‌رسد:

ریشه‌های تهدیدات تروریستی علیه علما به دوران مشروطه باز می‌گردد و در این دوران نام دو تن از تشکیل‌دهندگان کمیته مجازات، که بعدها علنی شد، به چشم می‌‌خورد: ابوالفتح‌زاده و منشی‌‌زاده. سابقه فعالیتهای تروریستی اسدالله خان و سیف‌الله خان ابوالفتح‌زاده، و میرزاده ابراهیم خان سرتیپ (منشی‌زاده) حداقل به سال 1324 و فعالیت در «انجمن غیرت» باز می‌گردد که به ریاست میرزاابراهیم‌آقا تبریزی، نماینده‌ی تبریز و عضو لژماسونی بیداری ایران، تشکیل شده بود.

فعالین این انجمن گردانندگان کمیته مجازات بعدی هستند: سرتیپ اسدالله خان ابوالفتح زاده نایب اول انجمن و ابراهیم منشی‌زاده نایب دوم انجمن بودند. محمد‌نظر خان مشکوه‌الممالک، صندوقدار لژ بیداری ایران، نیز از پایه‌گذاران انجمن غیرت بود. ابوالفتح‌زاده به همراه دو برادرش حاجی خان و نصرالله خان از بریگاد قزاق مستعفی شده و به مشروطه‌خواهان پیوستند. پس از انحلال مجلس، او به همراه منشی‌زاده با لباس مبدل به تنکابن گریخت و از آن جا رهسپار رشت و مازندران شد و در ماجرای قتل آقابالاخان سردار و شورش گیلان شرکت داشتند. به نوشته ملک‌زاده، آنها پنهانی به تهران آمدند و در خانه‌ای در قلهک (یعنی منطقه تحت نفوذ سفارت انگلیس) مستقر شدند و «با سایر مشروطه‌خواهان که به آن جا پناهنده شده بودند به تشکیل مجامع و مسلح کردن افراد برای جنگ نهایی با استبداد پرداختند.»

چون مجاهدین به رشت نزدیک شدند، «ابوالفتح‌زاده و برادران و پیروانش» به آنها پیوستند و در تمام جنگها شرکت کردند. منشی زاده نیز که در جنگ مجلس از فرماندهان نظامی بود، به همراه ابوالفتح زاده به گیلان رفت و «یک سال تمام با آزادیخواهان آن سامان همقدم بود.» و بعد به تهران آمد و در خفا عده‌ای را مسلح کرد. (ملک‌زاده، 4، 742)

ابوالفتح‌زاده به همراه برادرانش در فتح تهران نقش داشت و همو بود که قوای مشروطه‌خواه را برای نخستین بار به حمله به خانه‌ی مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری ترغیب کرد: «دو ساعت به غروب مانده، نصرالله خان،‌ برادر ابوالفتح‌زاده، خسته و فرسوده وارد مسجد سپهسالار شد و از طرف ابوالفتح‌زاده به سرداران ملی اطلاع داد که در حدود دو هزار نفر از اتباع حاجی شیخ‌فضل‌الله و شیخ محمود ورامینی و آخوند آملی به سرکردگی صنیع حضرت و شیخ محمود و سید‌جمال ما را از پشت سر مورد هجوم قرار داده‌اند و اگر آنها را متفرق نکنند موقعیت ما در خطر خواهد افتاد.» بدین ترتیب، سالار فاتح مازندرانی و افرادش و جمعی از گرجیان با پرتاب بمب و تیراندازی «رشته انتظام قشون حاجی شیخ‌فضل‌الله را از هم پاشیدند»!! (ملک‌زاده، 6، 1205)

در ترورهای مرموز زمان محمد‌علی شاه و پس از آن، سرنخ سرانجام به همین هسته تروریستی وصل می‌شود. مثلاً در قتل اتابک (21 رجب 1325) برادر عباس آقا، قاتل اتابک، به نام حسن‌آقا در خانه حاجی‌خان، برادر فطن‌الملک، پنهان بوده و سپس ابراهیم منشی‌زاده او را در خانه‌ی خود پنهان می‌کند. (نوایی، فتح تهران، صص 131 ـ 13 )

در ماجرای ترور نافرجام محمد‌علی شاه (25 محرم 1326) حیدرخان عمواوغلی شش نفر تروریست خود را به خانه‌ی ابوالفتح‌زاده می‌برد. (رائین، حیدرعمواوغلی، صص 92‌ـ 93) در ترور نافرجام مرحوم حاج شیخ‌فضل‌ الله نوری (16 ذیحجه 1326) عامل اصلی کریم دواتگر، تروریست معروف بعدی در کمیته مجازات است، و در این ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگلیس، چون میرزا محمد‌نجات خراسانی، شرکت دارند و مستر اسمارت، نماینده‌ی سفارت انگلیس، در محل بازجویی متهمین حاضر می‌شود تا به قول تقی‌زاده کسی نتواند به تروریستها «زور بگوید.» (تقی‌زاده زندگی طوفانی، ص 142)، می‌دانیم که حسین‌خان‌الله نیز در قتل مرحوم سید‌عبدالله بهبهانی شرکت داشت. (فخرایی، گیلان، 198، ملک‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت، ج7، ص 1336) این گروه تروریستی و مخفی، پس از خلع محمد علی‌شاه در کنار محافلی که بعداً «حزب دمکرات» را تشکیل دادند فعالیت مرموزی داشت. در این زمان حیدرعمواوغلی از فعالین حزب دموکرات بود و تحت امر هسته بالاتری مرکب از ابوالفتح‌زاده، منشی‌زاده و مشکات‌الممالک قرار داشته که می‌توانند هسته مسئولین گروه تروریستی مخفی تشکیلات فرقه باشند. در این دوران است که ماجرای ترور مرحوم سید‌ عبدالله بهبهانی پیش می‌آید (9 رجب 1328) عاملین این ترور، رجب سرابی، علی‌اصغر ژاندارم و حسین‌خان‌لله بودند.

سرابی در محرم یا سفر 1330 در تبریز کشته شد. علی‌اصغر ژاندارم بعدها به اتهام خیانت تیرباران شد و حسن خان‌لله در واقعه کمیته‌ی مجازات درتهران مصلوب شد. (فخرایی، گیلان، 198؛ ملک‌زاده تاریخ انقلاب مشروطیت‌،ج 7، ص 1336) بنابراین، دست تقدیر هر یک را به سزای خود رسانید. ابوالفتح زاده نیز در این ترور نمایان است.

سران کمیته مجازات (1335 ق./ 1295 ـ 1296 ش.) به ویژه اسدالله خان ابوالفتح‌زاده، ابراهیم‌خان منشی‌زاده و محمد‌نظرخان مشکات الممالک،‌ بهایی بودند و به تبلیغات بهاییگری شهرت داشتند. ‌(بامداد، ج 1، ص 112؛ تبریزی، اسرار تاریخی، 23). تبریزی می‌نویسد که آنان به بهائی بودن شهرت کامل داشتند. (تبریزی، ص 36)

 عملیات کمیته‌ی مجازات تقریباً پنج ماه بود. از آخر دلو 1295 تا اول اسد 1296 . با ترور میرزا اسماعیل خان شیرازی، رئیس انبار غله دولتی، آغاز و با قتل رضا منتخب‌الدوله ختم شد. ابوالفتح‌زاده، منشی‌زاده و مشکات‌الممالک تا پایان کار کمیته مجازات هسته اصلی آن محسوب می‌شدند و جلسات سه نفره خود را داشتند مشی کمیته را تعیین می‌کردند. (تبریزی، اسرار تاریخی کمیته‌ی مجازات، ص 31)

لبه تیز حمله این گروه تروریستی و مرموز، که به غلط به عنوان یک گروه انقلابی معروف شده، علیه علما بود. مستشارالدوله صادق می‌نویسد: «آقایان علما برای جان خود خوفناک و از طرف دیگر بدون حق و حساب متوقع بودندکه هیئت دولت تازه روی کار‌آمده معجلاً قاتلین و محرکین را دستگیر کند.»  (اسناد مستشارالدوله صادق، ص 117)

یکی از اقدامات آنها قتل میرزا محسن مجتهد، فرزند محمد‌باقر صدرالعلما و برادر میرزا جعفر صدرالعلما، بود، زیرا به گفته مهدی بامداد، «پیش از کشته شدنش به واسطه هر جهتی که بود عنوان و نفوذ زیادی در تهران و بلکه ایران پیدا کرده بود». (بامداد،‌ شرح حال رجال ایران، ج 1، ص 113)

و اما چرا باید کمیته مجازات مخالف سخنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی علیه آمریکاییها باشد؟ در این دوران از سوی محافل ماسونی وابسته به لژ بیداری ایران و سازمانهای علنی آن، مانند فرقه دمکرات، تلاش وسیعی برای جلب آمریکائیان به ایران در جریان بود. گفته می‌شود که این اقدام خیرخواهانه و برای کشیدن پای نیروی سومی در مقابل روسیه‌ی تزاری و استعمار انگلیس بوده که چنین نیست. در واقع، در اینجا ما با آمریکا دقیقاً به عنوان یک نیروی استعماری تازه نفس روبرو هستیم. در همین دوران بود که توسط سران حزب دمکرات تقی‌زاده ـ نواب در زمان وزارت خارجه حسینقلی خان نواب، طرح استخدام مورگان شوستر آمریکایی به تصویب مجلس رسید(11 اوت 1910) و حسینقلی خان نواب در 22 ذیحجه / 1328 / 25 دسامبر 1910، دو روز قبل از استعفای اجباری‌اش از وزارت خارجه، دستور استخدام مستشاران آمریکایی را به نبیل‌الدوله، شارژدافر ایران در واشنگتن، صادر کرد(مک‌دانیل، شوستر، 114)

زمانی که تلگراف نواب به نبیل‌الدوله رسید، او وقت را تلف نکرد و به گفته‌ی مکدانیل «آمادگی» داشت. او قبلاً ویلیام مورگان شوستر را یافته بود. همان روز نبیل‌الدوله با شوستر مذاکره کرد و شوستر با ویلیام تافت، رئیس‌جمهور آمریکا، ملاقات نمود. و بدینسان، به سرعت کار خاتمه یافته تلقی شد. (مکدانیل، شوستر، 115). بنابراین، حسینقلی خان نواب را باید طراح اصلی استخدام مستشاران آمریکایی در ایران دانست. در این ماجرا، بهاییان نقش مهمی داشتند که تاکنون مورد بررسی دقیق قرار نگرفته. نبیل‌الدوله از سران بهائیت و از دوستان عباس افندی بود. او از خانواده‌ی لسان‌الملک سپهر است و به گفته رائین، در فراماسونری امریکا مقام شامخی داشت. (رائین، فراموشخانه، ج 2، 152). نبیل‌‌الدوله به محفل بهائیان ایران نامه‌ای ‌نوشت و از آنها تقاضا کرد که در روز ورود شوستر از وی استقبال شایان به عمل آوردند. بهائیان دو نفر از افراد انگلیسی‌دان خود را به استقبال شوستر به انزلی فرستادند و هنگام ورود شوستر به تهران قریب به صد نفر از بهائیان تهران به قریه مهر‌آباد به استقبال شوستر رفتند.

«هنگام ورود شوستر به تهران، هیچ یک از مأمورین دولتی به استقبالش نرفت ولی در عوض بهائیان از او استقبال کرند.» (شوستر، اختناق ایران، مقدمه‌ی اسماعیل رائین، ص 10 ـ 11)  پس از ورود شوستر به ایران با حمایت دموکراتها، مجلس دوم قانون 23 جوزا (15 جماد‌ی‌الثانیه 1329) را گذرانید و به او اختیارات تام داد. مرحوم مدرس بعدها در مجلس سوم، گفت: «در دوره‌ی سابق یک قانون که از مجلس گذشت اسمش قانون 23 جوزا بود، و بدبختانه از روزی که از مادر متولد شد اسباب زحمت شد.» (مذاکرات مجلس سوم، 7 جمادی‌الثانیه 1333، ص 89)

درست در همین زمان بود که محافل مرموزی عباس افندی را به اروپا و آمریکا دعوت کردند و در این سفر سه ساله وی با تبلیغات جدید در رسانه‌های غرب معرفی شد و در مجامع فراماسونری سخنرانی‌های مفصل کرد و از «مذهب انسانیت» و «تجدد در دین» سخن گفت. سرانجام شوستر به علت اولتیماتوم روسها، که حضور آمریکاییها در ایران را تحمل نمی‌کردند، از کار برکنار شد، ولی تلاش برای نفوذ کانونهای معین از آمریکاییان در ایران ادامه یافت.

با این توضیحات، رابطه مرموز و پنج جانبه‌ای میان آمریکاییها، بهاییان، فراماسونری، حزب دموکرات و کمیته مجازات مشاهده می‌شود و در این چارچوب است که سخنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی علیه آمریکاییان و علت تهدید او توسط کمیته مجازات روشن می‌گردد - والسلام عبدالله شهبازی 29/10/1375

پس از واقعه بیرون کردن مورگان شوستر امریکائی، و اعدام سران کمیته‌ی مجازات وابسته به حزب دموکرات در تهران، باز هم فعالیت «کمیته‌ی مجازات حزب دموکرات» به طور پنهانی در ایالات ادامه داشته، و آنها که تز جدائی روحانیت را از سیاست دنبال می‌کردند و تحت حمایت غرب بودند دست از شرارت بر نمی‌داشتند. در همین زمانها بوده که محدث قمی با اطلاع از نفوذ امریکائی‌ها و فعالیت میسیون تبشیری آنها در بعضی از شهرهای ایران و از جمله مشهد، علناً در منبر از آنها انتقاد می‌کرده و همان نیز باعث نوشتن آن نامه‌ی تهدید آمیز شده بود.

سران کمیته‌ی مجازات حزب دموکرات توسط وثوق‌الدوله اعدام شدند،‌ ولی بقیه تا مدتی بعد در تهران و مشهد و نقاط دیگر به طور پنهانی فعالیت داشته‌اند. در کتاب «تقویم تاریخ خراسان ـ از مشروطیت تا انقلاب اسلامی» از جمله‌ی حوادث سال 1337 قمری را «تصویب مواد تشکیلاتی و شرح وظایف کمیته‌های محلی و اعضای حزب دموکرات خراسان توسط مجلس محلی مشهد» نوشته است و این همان زمان تهدید محدث قمی در مشهد توسط حزب دموکرات چند سال بعد بوده است.

میسیون امریکائی در آن موقع در مشهد تبلیغات وسیع تبشیری داشته‌اند و مبلغان آنها سعی در گمراه ساختن افراد و مسیحی کردن آنها داشته‌اند. همین معنی موجب می‌شود که محدث قمی در منبر علناً از آنها نام ببرد و خطر وجود آنها را از نظر سیاسی و دینی در مشهد و جاهای دیگر، و راهی که پیش گرفته بودند به مردم گوشزد کند. این تهدید کمیته مجازات دموکرات هم یا واقعیت داشته و یا عوامل امریکائی به نام آنها که سابقه تروریستی داشته‌اند، او را تهدید کرده بودند. هر چه بود پس از سفر حج او که گفتیم باید حج سوم او در سال 1341 باشد، حزب دموکرات مشهد هم منحل می‌شود.

 




تاریخ : چهارشنبه 95/2/15 | 12:29 صبح | نویسنده : م.شمس

 مهدی کوچک‌زاده در نطق میان دستور امروز (سه‌شنبه) مجلس شورای اسلامی، گفت: جمع دریافتی‌هایم از ناحیه حق‌التدریسی دانشگاه و حق ماموریت‌های خارج از کشور و جوایز اهدائی و هزینه‌های نمایندگی بیش از یک میلیارد و 210 میلیون تومان است.

 ایسنا: نایب رییس مجلس شورای اسلامی گفت: مبلغ پرداخت شده بابت هزینه‌های نمایندگی به نمایندگان مجلس نهم در حکم درآمدهای آنان نیست.

محمدرضا باهنر پس از نطق مهدی کوچک‌زاده درباره هزینه‌های پرداختی مجلس به نمایندگان در سخنان کوتاهی، توضیح داد: همه جا این هزینه‌ها مشخص بوده، اعلام هم می‌کردیم و در فیش‌های حقوقی نمایندگان نیز ثبت است که از 3.5 تا 5 میلیون تومان پرداخت کردیم.

نماینده مردم تهران در مجلس نهم ادامه داد: برخی نمایندگان 4 تا 5 دفتر در حوزه انتخابیه داشتند و حتی کارمند، ساختمان و هزینه‌های خدمات عمومی اعم از آب، برق، تلفن ثابت و تلفن همراه شان از این محل پرداخت می‌شد. حالا اگر نماینده‌ای این مبالغ را هزینه نکرده و 300 - 400 میلیون تومان طی 4 سال جمع کرده، شنوندگان مطلع باشند که بسیاری از نمایندگان بابت هزینه‌های‌شان هنوز بدهکار هستند.

وی تاکید کرد: این گونه برداشت نشود که نمایندگان طی 4 سال 400 - 500 میلیون تومان ماهی 5 - 6 میلیون تومان دریافت کرده‌اند؛ این مبالغ جزو درآمدهای شخصی‌شان بوده است.

باهنر افزود: آقای کوچک‌زاده هم گفت این مبالغ را هزینه نکرده و در صندوق قرض‌الحسنه نگهداری کرده است که خداوند به ایشان عوض دهد.

علاوه بر حقوق، 1.2 میلیارد تومان از مجلس دریافت کردم

مهدی کوچک‌زاده در نطق میان دستور امروز (سه‌شنبه) مجلس شورای اسلامی، گفت: جمع دریافتی‌هایم از ناحیه حق‌التدریسی دانشگاه و حق ماموریت‌های خارج از کشور و جوایز اهدائی و هزینه‌های نمایندگی بیش از یک میلیارد و 210 میلیون تومان است.

وی افزود: از خدای رحمان و رحیم می‌خواهم خطاها و کوتاهی‌های این بنده قاصر را ببخشاید.

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی همراهی با مردم در سختی‌ها و کمبودها و پرهیز از بهره‌مندی‌های مادی را شرط جلب اعتماد مردم به مسئولان دانست و افزود: به اطلاع ملت شریف ایران می‌رساند طی 12 سال نمایندگی تلاش کردم غیر از حقوق ثابت دریافتی از دانشگاه از امکان دیگری برای اداره زندگی‌ام استفاده نکرده و هیچ نوع فعالیت اقتصادی نداشته ام.

وی دریافتی‌هایش از ناحیه حق‌التدریسی دانشگاه را حدود 90 میلیون تومان اعلام کرد و افزود: این مبلغ را به همراه 120 میلیون تومان از ناحیه جایزه‌ها و ماموریت‌های خارج از کشور که بیشتر از انگشتان یک دست نبود، از همان زمان وصول در دو صندوق قرض‌الحسنه یکی در دانشگاه تربیت مدرس و دیگری در بیرون از دانشگاه در بنیاد خدمات اسلامی برای پرداخت به مردم قرار دادم و اداره کنندگان این وجه کتبا و شفاها می‌دانند که در غیاب بنده اداره و مدیریت این وجوه با ولی امر خواهد بود.

نماینده مردم تهران در مجلس نهم، مبالغ دریافتی از مجلس شورای اسلامی تحت عنوان هزینه‌های نمایندگی را بیش از یک میلیارد تومان اعلام کرد و افزود: کل هزینه‌های نمایندگی طی 12 سال نمایندگی اندکی بیش از یک میلیارد تومان است که هر سال خمس آن را پرداخت کردم در حد توانایی شناسایی ایثارگران و خدمت‌گزاران انقلاب و اسلام به صورت قرض‌الحسنه در اختیار آنان قرار دادم که اسناد آن موجود است، بنده از این مبلغ هیچ استفاده شخصی نکردم.

کوچک‌زاده ادامه داد: چنانچه متولیان امر مقاومت اسلامی و مدافعان غیور و شریف حرم سرداران سپاه اسلام صلاح بدانند این مبلغ ناچیز را لایق بدانند، مایلم این مبلغ را تمام و کمال در اختیارشان بزارم تا صرف مقاومت اسلامی و خانواده‌ها و بازماندگان شهدای حرم گردد. شاید خداوند متعال به فضل و کمالش این بنده حقیر را لایق مبارزه با مال دانسته و آن را قبول و مقدمه فراهم شدن توفیق جهاد با جان در عرصه مقاومت اسلامی قرار دهد. افتخار می‌کنم در دفاع از حرم به شهادت برسم. امام حسین(ع) 58 سال عمر کرد و بنده نیز 58 ساله‌ام، از دنیا چه می‌خواهم؟

عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی افزود: اما آنچه در این 12 سال در این دنیا - آخرت به کسی مربوط نیست - نصیبم شد فحش، تهمت و ناجوانمردی هتاکانی بود که در پوشش هواداری از مدعیان ادب مرد بِه ز دولت اوست و زنده باد و مرده باد روانه بنده شد.

نماینده مردم تهران در مجلس نهم خطاب به برخی مسوولان مدعی شد: طبق خواست و ادعای خودتان مجلسی شکل گرفت که به فرمایش سرلیست اصلاح‌طلبان جناب آقای دکتر عارف بنا نیست از دولت سوال و استیضاح کند، البته بنده نمی‌دانم که ایشان چقدر موفق به پیاده کردن این قصدش شود اما ایشان وعده درست کردن مجلسی را داده که از دولت سوال نپرسد و وزرایش را استیضاح نکند. در لیست اصلاح‌طلبان قم نیز دکتر لاریجانی با عملکردش اثبات کرده است که اگر دولت صریح قانون را هم نادیده بگیرد، مدارا خواهد کرد.

کوچک‌زاده ادامه داد: برای مردم خیلی فرق نمی‌کند که سرلیست اصلاح‌طلبان قم بر کرسی ریاست مجلس دهم بنشیند یا سرلیست اصلاح‌طلبان تهران. آقای روحانی بعد از سه سال بدگویی، تهمت و فحاشی به این و آن که بنای جواب دادن به شما را هم ندارند، دست بردارید. نمی‌گویم در 100 روز بلکه در 400 روز باقی مانده فکری به حال بیکاری، گرانی و مشکلات مردم بکنید و یقین داشته باشید که خواست مردم آزادی افسارگسیخته، فحشا که موجب هتک و بی‌حرمتی خودشان می‌شود، نیست.

وی خطاب به رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز مدعی شد: ایشان با ارزیابی شرایط کشور فرمودند «دیگر می‌توانم راحت بمیرم» عرض می‌کنم، خدا نکند. انشاءالله خدا به شما و همه خادمان ملت عمر 120 ساله بدهد و همه توفیق داشته باشیم که به نحوی این عمر را سپری کنیم که واقعا مرگ برای‌مان اول راحت باشد و با دلی آرام و مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل الهی به سوی جایگاه ابدی سفر کنیم.

 




  • بلاگ اسکای | ایران موزه | پاپو مارکت