خرما منبع خوبی برای انواع مختلف ویتامین و مواد معدنی است. این میوه منبع خوب انرژی، قند، و فیبر است. مواد معدنی ضروری مانند کلسیم، آهن، فسفر، سدیم، پتاسیم، منیزیم، و روی در خرما یافت می شوند.
فواید خرما شامل بهبود یبوست، اختلالات روده، مشکلات قلبی، کم خونی، اختلال عملکرد جنسی، اسهال، سرطان شکم، و بسیاری شرایط دیگر می شوند. مصرف خرما برای افزایش وزن نیز گزینه خوبی محسوب می شود. این ماده غذایی سرشار از ویتامین های مختلف، مواد معدنی و فیبر است. این میوه خوشمزه حاوی چربی، کلسیم، گوگرد، آهن، پتاسیم، فسفر، منگنز، مس، و منیزیم است که همگی برای سلامت انسان مفید هستند.
به گزارش شمال نیوز به نقل از "ارگانیک فکتس"، فواید چشمگیر خرما آن را به یکی از بهترین مواد تشکیل دهنده برای رشد عضلات مبدل کرده اند. مردم به روش های مختلف خرما را مصرف می کنند که از آن جمله می توان به ترکیب خمیر خرما با شیر، ماست یا همراه با نان یا کره که مزه این میوه را هر چه بهتر می سازند، اشاره کرد. مصرف خرما هم برای بزرگسالان و هم کودکان، به ویژه برای بهبود زخم یا بیماری، مفید است.
بنابر نتایج یک بررسی پزشکی جدید، مفید واقع شدن مصرف خرما در پیشگیری از سرطان شکم تایید شده است. خرما در میان مسلمان محصولی محبوب است و آنها به طور معمول در ماه رمضان روزه خود را با خوردن خرما باز می کنند که این کار از پرخوری نیز جلوگیری می کند. هنگامی که بدن جذب مواد مغزی ارزشمند خرما را آغاز می کند، احساس گرسنگی فروکش می کند. مصرف خرما برای سیستم عصبی نیز می تواند بسیار سودمند باشد زیرا منبعی سرشار از پتاسیم است.
خرما یکی از بهترین مواد غذایی با توانایی تنظیم فرآیند گوارش است. این میوه شیرین می تواند طی نیم ساعت پس از مصرف سطوح انرژی را به طور قابل توجهی افزایش دهد. انجمن سرطان آمریکا دریافت 20 تا 35 گرم فیبر در روز را توصیه می کند که می توان از طریق خرما آن را تامین کرد. همچنین گفته می شود، مصرف روزانه یک دانه خرما می تواند به حفظ سلامت چشم ها در طول زندگی کمک کند. اثر خرما در محافظت از مشکل شب کوری شناخته شده است.
ارزش غذایی خرما
خرما منبع خوبی برای انواع مختلف ویتامین و مواد معدنی است. این میوه منبع خوب انرژی، قند، و فیبر است. مواد معدنی ضروری مانند کلسیم، آهن، فسفر، سدیم، پتاسیم، منیزیم، و روی در خرما یافت می شوند. همچنین خرما حاوی ویتامین های مختلف از قبیل تیامین، ریبوفلاوین، نیاسین، فولات، ویتامین A، و ویتامین K است.
فواید سلامت خرما
یبوست: خرما اغلب به عنوان یک ماده غذایی ملین دسته بندی می شود. بر همین اساس است که افراد مبتلا به یبوست به طور مکرر از آن مصرف می کنند. برای کسب بهترین نتیجه باید خرما را از یک شب پیش در آب خیس کنید و صبح روز بعد خرماهای خیس خورده را مصرف کنید. خرما حاوی سطوح بالایی از فیبر محلول است که برای بهبود اجابت مزاج و عبور راحت مواد غذایی در دستگاه گوارش ضروری بوده و می تواند نشانه های یبوست را تسکین دهد.
سلامت و قدرت استخوان: مقدار قابل توجه مواد معدنی موجود در خرما می تواند آن را به یک ابرماده غذایی برای تقویت استخوان ها و مبارزه با بیماری های دردناک و ناتوان کننده مانند پوکی استخوان مبدل کند. خرما حاوی سلنیم، منیزیم، مس، و منگنز است که همگی آنها برای رشد استخوان هایی سالم و قدرتمند به ویژه برای افراد مسن که استخوان ها به تدریج ضعیف می شوند نیاز هستند.
اختلالات روده: محتوای نیکوتین موجود در خرما برای درمان انواع مختلف اختلالات روده مفید است. مصرف مداوم خرما به جلوگیری از رشد ارگانیسم های پاتولوژیک کمک می کند و در نتیجه این محصول می تواند به تحریک رشد باکتری های مفید در روده کمک کند. از نظر مسائل گوارشی، خرما حاوی فیبرهای محلول و نامحلول و همچنین بسیاری اسیدهای آمینه سودمند است که می توانند گوارش بهتر غذا را موجب شده و آن را کارآمدتر سازند. این به معنای جذب بهتر مواد مغذی توسط دستگاه گوارش و وارد شدن آنها به بدن برای استفاده درست است.
کم خونی: خرما حاوی محتوای مواد معدنی بالا است که برای بسیاری شرایط سلامت مفید است اما سطوح قابل توجه آهن موجود در این میوه آن را به یک مکمل غذایی فوق العاده برای افرادی که از کم خونی رنج می برند، تبدیل می کند. سطح بالای آهن فقدان ذاتی آهن در بیماران مبتلا به کم خونی را کاهش داده، سطح انرژی و قدرت را افزایش می دهد، در شرایطی که احساس خستگی و سستی را نیز کاهش می دهد.
آلرژی ها: یکی از جنبه های جالب توجه خرما وجود گوگرد آلی در آن است. این عنصری بسیار رایج در مواد غذایی نیست اما فواید سلامت ارزشمندی دارد که از آن جمله می توان به کاهش واکنش های آلرژیک و آلرژی های فصلی اشاره کرد. خرما به واسطه محتوای گوگرد خود که وارد رژیم غذایی شما می شود، راه حلی عالی برای کاهش آثار آلرژی های فصلی است.
افزایش وزن: خرما باید جزئی از یک رژیم غذایی سالم باشد. این ماده حاوی قند، پروتئین و بسیاری از ویتامین های ضروری است. اگر بیش از اندازه لاغر هستید مصرف خرما به همراه خمیر خیار می تواند وزن شما را به سطحی عادی و متعادل برساند. یک کیلوگرم خرما حاوی تقریبا 3,000 کالری است و کالری موجود در آن برای تامین نیازهای روزانه بدن انسان کفایت می کند. اگر فردی لاغر و نحیف هستید و قصد دارید به وزن خود بیفزایید، در تلاش برای پرورش عضلات خود هستید، یا به واسطه یک بیماری جدی ضعیف شده اید، مصرف خرما را فراموش نکنید.
تقویت کننده انرژی: خرما حاوی سطوح بالایی از قندهای طبیعی مانند گلوکز، و ساکارز است. از این رو، خرما میان وعده ای عالی برای افزایش سریع انرژی محسوب می شود. بسیاری از مردم در سراسر جهان هنگامی که بعد از ظهرها احساس بی حالی و تنبلی می کنند از خرما به عنوان یک میان وعده سریع و پر انرژی بهره می گیرند.
سلامت سیستم عصبی: ویتامین های موجود در خرما آن را به محصولی فوق العاده برای تقویت سلامت سیستم عصبی مبدل کرده اند. پتاسیم یکی از مواد اصلی برتر در شکل گیری یک سیستم عصبی سالم و پاسخگو است و همچنین سرعت و هوشیاری فعالیت مغزی را بهبود می بخشد. از این رو، خرما یک منبع غذایی شگفت انگیز برای افراد مسن و سیستم عصبی رو به افول آنها و همچنین افرادی که قصد دارند ذهنی فعال و پویا داشته باشند، محسوب می شود.
قلب سالم: خرما در حفظ سلامت قلب نیز موثر عمل می کند. طی پژوهش های صورت گرفته، هنگامی که به مدت یک شب خیس خورده و صبح روز بعد مصرف شده اند اثر مثبتی بر قلب های ضعیف نشان داده اند. خرما منبع خوبی برای پتاسیم است که مطالعات نشان داده اند خطر سکته مغزی و دیگر بیماری های مرتبط با قلب را کاهش می دهد. افزون بر این، مصرف خرما به عنوان روشی خوشمزه برای کاهش سطوح کلسترول بد (LDL)، عاملی کلیدی در حملات قلبی، بیماری قلبی، و سکته مغزی، پیشنهاد شده است. با مصرف دو بار در هفته، خرما می تواند به طور چشمگیری سلامت کلی قلب را بهبود ببخشد.
ضعف جنسی: مطالعات نشان داده اند خرما برای افزایش استقامت جنسی نیز مفید است. می توانید تعدادی خرما را یک شب در شیر بز خیس کرده، سپس با افزودن پودر هل و مقداری عسل این مواد را با هم ترکیب کنید. این ترکیبی مفید برای افزایش استقامت جنسی و کاهش نازایی ناشی از اختلالات جنسی است. سطوح بالای استرادیول و مولفه های فلاونوئید خرما عواملی هستند که بر تعداد و تحرک اسپرم ها می افزایند و همچنین اندازه و وزن بیضه ها را افزایش می دهند.
شب کوری: فواید خرما بسیار زیاد هستند و برای مقابله با شرایط مختلف که گوش، بینی، و گلو را تحت تاثیر قرار می دهند به کار گرفته می شود. مشخص شده است هنگامی که برگ درخت نخل خرما تبدیل به خمیر شود و اطراف چشم ها مالیده شود و یا زمانی که خرما به صورت خوراکی مصرف شود، شب کوری را کاهش می دهد و این راه حل در مناطق روستایی به عنوان یک داروی جایگزین مورد استفاده قرار می گیرد.
مسمویت: خرما به عنوان درمانی برای مسمومیت با الکل استفاده می شود. خرما می تواند احساس مصرف بیش از اندازه الکل را تسکین دهد و برای جلوگیری از سردردهای ناشی از نوشیدن آن نیز کاربرد دارد. برای کسب بهترین نتجیه باید خرماها از شب قبل خیس خورده باشند.
اسهال: خرماهای رسیده حاوی پتاسیم هستند که عاملی موثر برای کنترل اسهال شناخته می شود. گوارش خرما نیز آسان است که هر چه بیشتر به کاهش ماهیت غیر قابل پیش بینی اسهال مزمن کمک می کند. فیبر محلول موجود در خرما می تواند به درمان اسهال از طریق بهبود حرکات روده و بهبود عملکرد دستگاه دفع مواد زائد بدن کمک کند.
سرطان شکم: پژوهش ها مصرف خرما را به عنوان روشی موثر در کاهش خطر و تاثیر سرطان شکم عنوان کرده اند. خرما به عنوان محصولی مفید برای تمام گروه های سنی عمل می کند و در برخی موارد بهتر از داروهای سنتی عمل کرده است. خرما محصولی طبیعی است و از این رو عوارض جانبی برای بدن انسان ندارد.
سخن پایانی
اگرچه خرما دارای ارش تغذیه ای فوق العاده ای است اما هنگام مصرف باید به تمیز کردن آن توجه داشت زیرا از پوستی چسبناک برخوردار است و می تواند انواع مختلف ناخالصی ها و آلودگی ها را به خود جذب کند. پیش از مصرف، خرما را به خوبی بشویید./عصرایران
اتفاقی دردناک در استان کرمانشاه؛
در حالی که مسئولین دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه مشغول کشمکش های سیاسی و برگزاری نشستهای خبری برای حمله به رقبا هستند، اوضاع برخی از بیمارستانهای این استان مطلوب گزارش نمی شود. به گزارش مشرق، خانم نخشین محمد امینی از اتفاقات سختی که برای همسر برادر خود و مرگ فرزند او رخ داده است، گفت. در حالی که مسئولین دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه مشغول کشمکش های سیاسی و برگزاری نشستهای خبری برای حمله به رقبا هستند، اوضاع برخی از بیمارستانهای این استان مطلوب گزارش نمی شود. در این شرایط همراه یک زن باردار که به بیمارستانی در پاوه مراجعه کرده می گوید: دو بار به بیمارستان رفتیم و در حالی که همسر برادرم از درد نمی توانست حرف بزند می گفتند مشکلی نیست و بار دوم هم با عصبانیت برخورد کردند... به خانه که رفتیم نوزاد در راهرو به دنیا آمد و جان داد... خانم نخشین محمد امینی در گفتگو با خبرنگار هزار ماسوله در خصوص تولد فرزند زن برادر خود در راهرو منزل شخصی اظهار داشت: روز شنبه مورخه 17 مهر ماه ساعت 6 و نیم صبح هفته جاری بود که زن داداشم با اینکه فرزند داخل شکمش نزدیک شش ماهه بود، درد زیادی را متحمل شد تا اینکه وی را پس از دو مرحله به بیمارستان رساندیم اما نمی دانستیم که این قصه سر دراز دارد. وی افزود: هم زن داداشم و هم خود ما نیز اصلا، فکر نمیکردیم که او فرزندش را در راهرو منزل شخصی خود به دنیا بیاورد. محمد امینی گفت: ساعت شش و نیم صبح روز شنبه بود که درد زیاد، رنگ را از روی زن داداشم پرانده بود. با تماس با یکی از آشنایان در کرمانشاه که پزشک نیز بود، او بیان کرد که فورا وی را به مرکز بهداشت و یا بیمارستان جهت اکو قلب فرزندش انتقال دهیم. وی که از این قضیه خیلی ناراحت بود، تاکید کرد: پس از آن زن داداشم را به اسم سلمی دولتیاری به مرکز بهداشت انتقال دادیم که اعلام کردند ما چون دستگاه اکو قلب را نداریم نمی توانیم تشخیص دهیم که فرزند شما سالم است یا نه. وی افزود: پس از آن به بیمارستان پاوه رفتیم و پرستاران و مسئولان ذیربط با گرفتن آزمایشات و معاینات نیز بیان کردند که بچه شش ماهه شما سالم است و هیچ گونه مشکلی ندارند و می توانید وی را به خانه انتقال دهید و این در حالی بود که سلمی از درد زیاد، قادر به حرف زدن نبود. وی ادامه داد: پس از آن که مسئولان زایشگاه بیمارستان اعلام کردند که مریض ما هیچ گونه مشکلی ندارد، ما را به خانه فرستادند، اما سلمی درد و رنج زیادی را متحمل می شد. مجددا او را به بیمارستان بردیم ولی در این هنگام با برخورد تند مسئولان واحد زایشگاه مواجه شدیم و گفتند "چرا دوباره به بیمارستان امدید، مریض شما که گفتیم مشکلی ندارد، چرا مزاحم ما می شوید". خانم محمد امینی گفت: این بار یک آزمایش سونوگرافی را برای سلمی نوشتند، اما قسمت سونوگرافی نیز تعطیل شده بود، و مطب پزشکان نیز در آن هنگام تعطیل شده بود و گفتند که فردا برای سونوگرافی برگردین، اما درد بیشتر و بیشتر شد و چارهای نبود. وی افزود: پس از آن ما به منزل برگشته و به محض رسیدن به منزل، سلمی در راهرو خانه شخصی خود که درد امانش را بریده بود، زایمان کرد و فرزند نزدیک به شش ماهه خود را بدون امکانات و وسایل در راهرو به دنیا آورد. ما نیز که هیچ گونه آشنایی با زایمان در آن هنگام نداشتیم، دست و پاهای خود را گم کرده و واقعا نمی دانستیم که چکاری انجام دهیم. محمد امینی ادامه داد: فرزند به دنیا آمده که ناف آن هم به مادر متصل بود، در حد دو دقیقه زنده ماند تا اینکه بر روی دستانمان که دست و پا می زد، فوت کرد. وی خاطر نشان کرد: پس از مدتی به فوریت های پزشکی تماس گرفتیم که در محل حضور یابد بلکه بتوانند، سلمی را با این وضعیت مجددا به بیمارستان انتقال دهند. وی افزود: اورژانس هم به محض روبرو شدن با این واقعه سخت ناراحت شدند و اعلام کردند که علت عدم پذیرش این مادر در بیمارستان چه بوده است و این برای ما غیر قابل باور است که چنین کرده اند، و پس از آن مسئولان فوریت های پزشکی در همان لحظه ناف متصل شده به فرزند را بریدند. وی می گفت: پس از آن، داستان تولد کودک در راهرو منزل شخصی بدلیل عدم پذیرش بیمارستانِ پاوه در محله زمین شهری و شهر پیچید، و پس از آن مدیر بیمارستان نیز با اطلاع از این وضعیت، اظهار ناراحتی کرد و گفت که ما با مسئول زایگشاه هم برخورد قاطع کرده ایم. محمد امینی گفت: اگر حتی قرار بود که فرزند ما فوت کند، حداقل بیمارستان، سلمی را پذیرش می کرد تا اکنون این همه ناراحتی با بی توجهی بیمارستان، برای خانواده فقیری مثل ما به وجود نمی آمد. وی خواستار رسانه ای شدن این موضوع در سایت خبری تحلیلی هزارماسوله شد و در ناراحتی کامل تاکید کرد: با رسانه ای شدن موضوع عدم پذیرش بیمارستان پاوه و اینکه اکنون ما فرزند خود را از دست داده ایم، باید برای همگان مشخص شود که طرز برخورد آنها چنین است و ان شاالله چنین اتفاقی برای هیچ خانواده ای در پاوه نیافتد. تشخیص درد کلیه به جای زایمان ومرگ نوزاد پاوهای/توضیح دانشگاه علوم پزشکی درباره علت فوت جنین مادر پاوهای در پی فوت جنین مادر پاوهای به دنبال سهلانگاری پرسنل بیمارستان شهرستان پاوه، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه در نشستی خبری به تشرح جزییات ماجرا پرداخت. به گزارش مهر، پس از این اتفاق مدیر بیمارستان پاوه (که پرسنل آن قصور داشته اند) به جای پاسخگویی و یا اتفاقی مثل استعفا که در چنین شرایطی مرسوم است، در موضع منتقد قرار گرفت و به یک خبرگزاری دولتی گفت: با عوامل زایشگاه برخورد می کنیم. پس از این اتفاق ظهر امروز ساره محمدی معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه نیز در نشست توضیح این ماجرا اظهار نظرهای عجیبی داشت. وی گفت: قصور 3 نفر از پرسنل بیمارستان قدس پاوه محرز است اما به دلیل نیاز مبرم به وجود آنها نمی توانیم از کار بیکارشان کنیم! جانی بالفطره که نیستند... محمدی همچنین ادامه داده است: در مراحل ابتدایی تشخیص در هنگام حضور این مادر در بیمارستان درد زایمان با درد کلیه اشتباه گرفته شده است. وی همچنین در توضیحی قابل توجه اعلام کرده که نوزاد 22 هفته ای (حدودا 6 ماهه) اگر در بیمارستان هم به دنیا می آمد ممکن بود سقط شود چرا که مراکز بهداشت پیشتر برای مادر باردار "تهدید به سقط" پیش بینی کرده بودند.
نماینده مردم پاوه در مجلس: قطعا باید دانشگاه علوم پزشکی جوابگو باشد
نماینده مردم پاوه و اورامانات در مجلس گفت: این قضیه را در مجلس نیز پیگیری کرده ام و قطعا باید دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه جوابگو باشد و من نیز شخصا پیگیر این قضیه خواهم بود.
به گزارش هزار ماسوله، نماینده مردم پاوه و اورامانات در مجلس شورای اسلامی در گفتگویی با خبرنگار ما در خصوص اتفاق به وجود آمده در زایشگاه بیمارستان پاوه با اشاره به کمبود امکانات در اورامانات اظهار داشت: همواره یک سری ضعف مدیریتی در منطقه وجود دارد و در خصوص کمبود امکانات نیز با مسئولان و معاونین سازمانهای مربوطه به بحث و تبادل نظر پرداخته ام که در این رابطه نیز مسئولان قول مساعد را برای تجهیز سازمان داده اند.
شهاب نادری افزود: برای بیمارستان پاوه که با پیشرفت 95 درصدی در حال اتمام است، ما اکنون ضعف تجهیزات برای این بیمارستان را داریم که با پیگیری های به عمل آمده ان شالله با همکاری بنیاد برکت تل ،این بیمارستان را که حدود 10 میلیارد تومان تجهیزات پزشکی نیاز دارد، تامین خواهیم کرد.
وی گفت: بیش از هر چیز که ما در حوزه درمان به آن نیاز داریم، وجود پزشکان متخصص در منطقه اوارمانات است که پس از آن هم پیگیر حضور این متخصصان در منطقه شده ام.
وی ادامه داد: اکنون هم مراجعه این زن باردار به بیمارستان پاوه و عدم پذیرش وی واقعا برای بنده سخت و ناراحت کننده است و گفته ام که باید با عوامل این مورد برخورد شود و بی توجهی، سهل انگاری و بی دقتی دست اندرکاران به ارباب رجوع، نیاز به پیگری دارد.
وی خاطر نشان ساخت: همین قضیه در هفته گذشته برای چندین نوزاد در بیمارستان محمد کرمانشاهی اتفاق افتاده است که باید کمیته مرگ ومیر نوزادان استان کرمانشاه وجود داشته باشد.
نادری گفت: مرگ نوزادان، طبیعی است ولی باید این طرح نظام سلامت، کنترل لازم را در زنده ماندن نوزادان داشته باشد.
وی با اشاره به فرمایشات رهبر معظم انقلاب در مورد افزایش جمعیت در کشور گفت: طرح نظام سلامت باید با نهایت تلاش خود کنترل لازم را در زنده ماندن نوزادان به کار گیرند تا سن جمعیت کشور ،بنا به فرموده معظم له رو به پیری تمایل نداشته باشد.
وی ادامه داد: این برای من سخت و ناراحت کننده است که عاملین این قضیه چطور باید تشخیص ندهند زنی که باردار و مشکل زایمان دارد ، بیان کنند که مشکل کلیه دارد؟
نماینده مردم پاوه و اورامانات در مجلس گفت: این قضیه را در مجلس نیز پیگیری کرده ام و قطعا باید دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه جوابگو باشد و من نیز شخصا پیگیر این قضیه خواهم بود.
پس از ورود کاروان اسرای کربلا به کوفه هر کدام از اقوام و نزدیکان امام حسین(ع) به فراخور زمان و مکان به سخنرانی پرداختند. پس از اینکه فاطمه صغری(س) سخنرانی خود را به پایان رساند، بلافاصله ام کلثوم(س) دختر گرامی حضرت علی(ع) شروع به سخنرانی کردند که متن آن به شرح ذیل است:
ام کلثوم علیهاالسلام دختر على علیهالسلام از پشت پرده نازک، در حالى که با صداى بلند مىگریست چنین خطبه خواند: یَا أَهْلَ الْکُوفَةِ سَوْأَةً لَکُمْ مَا لَکُمْ خَذَلْتُمْ حُسَیْناً وَ قَتَلْتُمُوهُ وَ انْتَهَبْتُمْ أَمْوَالَهُ وَ وَرِثْتُمُوهُ وَ سَبَیْتُمْ نِسَاءَهُ وَ نَکَبْتُمُوهُ فَتَبّاً لَکُمْ وَ سُحْقاً وَیْلَکُمْ أَ تَدْرُونَ أَیُّ دَوَاهٍ دَهَتْکُمْ وَ أَیَّ وِزْرٍ عَلَى ظُهُورِکُمْ حَمَلْتُمْ وَ أَیَ دِمَاءٍ سَفَکْتُمُوهَا وَ أَیَّ کَرِیمَةٍ أَصَبْتُمُوهَا وَ أَیَّ صَبِیَّةٍ سَلَبْتُمُوهَا وَ أَیَّ أَمْوَالٍ انْتَهَبْتُمُوهَا قَتَلْتُمْ خَیْرَ رِجَالاتٍ بَعْدَ النَّبِیِّ ص وَ نُزِعَتِ الرَّحْمَةُ مِنْ قُلُوبِکُمْ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْفَائِزُونَ وَ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ؛
اى کوفیان، بدی بر شما باد (روزگارتان تیره شود) چرا حسین را تنها گذاشتید و او را کشتید، و اموالش را به یغما بردید و تصاحب کردید و بانوان حرمش را اسیر کرده و آزردید؟ هلاکت باد بر شما و از رحمت خدا دور شوید. واى بر شما! آیا مىدانید چه فاجعه دردناکى را مرتکب شدهاید؟ چه خونهایى را ریختید؟ چه گستاخى به حریم بزرگان کردید؟ و لباس چه کودکانى را ربودید؟ و چه اموالى را تاراج کردید؟ شما بهترین مردان بعد از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم را کشتید؟ رحم و مهر از دلهاى شما رخت بربسته است؛ آگاه باشید که حزب خدا پیروزند، و حزب شیطان در ضرر و زیان هستند. سپس تمسک به این شعر کردند:
قَتَلْتُمْ أَخِی صَبْراً فَوَیْلٌ لِأُمِّکُمْ سَتُجْزَوْنَ نَاراً حَرُّهَا یَتَوَقَّد
سَفَکْتُمْ دِمَاءً حَرَّمَ اللَّهُ سَفْکَهَا وَ حَرَّمَهَا الْقُرْآنُ ثُمَّ مُحَمَّد
أَلَا فَابْشِرُوا بِالنَّارِ إِنَّکُمْ غَدا لَفِی سَقَرَ حَقّاً یَقِیناً تُخَلَّدُوا
وَ إِنِّی لَأَبْکِی فِی حَیَاتِی عَلَى أَخِی عَلَى خَیْرِ مَنْ بَعْدَ النَّبِیِّ سَیُولَد
بِدَمْعٍ غَرِیزٍ مُسْتَهَلٍّ مُکَفْکَف عَلَى الْخَدِّ مِنِّی دَائِماً لَیْسَ یَجْمُد
«شما برادرم را بىدفاع کشتید، واى بر شما که به زودى با آتش داغ شعلهور دوزخ مجازات خواهید شد. شما خونهایى را ریختید که خداوند و سپس قرآن و محمّد صلى اللَّه علیه و آله و سلم ریختن آن خونها را حرام کرده است. آگاه باشید آتش دوزخ بر شما بشارت باد. شما در فرداى قیامت در قعر آتش دوزخى هستید که همواره زبانه مىکشد. من در طول زندگیام براى مصائب برادرم مىگریم، براى آن کسى که پس از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم بهترین مولود بود.
با اشکهاى فراوان و ریزان که پیوسته بى آنکه خشک شوند، بر گونهها ریخته شوند».
خطبه حضرت ام کلثوم علیها السلام همه حاضران را دگرگون و ماتم زده کرد، به طورى که از هر سو ناله و شیون برخاست، زنها موهاى خود را پریشان کرده بودند، و خاک بر سرهاى خود مىریختند، و صورتهاى خود را مىخراشیدند، و سیلى بر صورت خود مىزدند و فریاد واى و هلاکتشان بلند بود، مردان نیز مىگریستند و ریشهاى خود را (از شدّت اندوه) مىکندند، هیچ مرد و زنى مانند آن روز گریه و زارى نکردند.
مقالهای از شیخ جلال المعاش؛
ابن تیمیه عقیده خاصی درباره امیر خود یزید بن معاویه دارد، و مدافع سرسخت اربابش یزید است. یزید پیشوای دارای قدرت است و ابن تیمیه معتقد است هرکه بر صندلی سلطنت و امارت نشست امام است. حسینیه مشرق -متن زیر مقاله ای از شیخ جلال المعاش از فصل پنجم کتاب «الامام الحسین (ع) و الوهابیة» با عنوان «الامام الحسین فی الفکر السلفی» است که توسط اسماء خواجهزاده ترجمه شده است. متن این مقاله را در ادامه می خوانید؛
سؤال: موضع سلفیت و وهابیت درباره امام حسین (ع) و شهادت فاجعه آمیز او در صحرای کربلاء چیست؟
خداوند در قرآن و پیامبر اکرم (ص) در احادیث فراوان از مولا اباعبدالله (ع) سخن گفته است. پیامبر (ص) میفرماید: «حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است» [1]، «سید جوانان اهل بهشت است» [2]، «ریحانه جدش رسول اکرم و نور چشم حضرت فاطمه است» [3]، و «امام است؛ چه برخیزد چه بنشیند».
... افراد منصف هر فرقه و دین و دنیایی، وقتی درباره حسین بن علی (ع) و مصائب او میخوانند و اینکه مظلوم به شهادت رسید، تحت تأثیر ایثارهای عظیم او قرار میگیرند و او را الگو و اسوه خود قرار میدهند. چه مسیحیانی مانند آنتوان بارا و سلیمان الکتانی و سایر علمای مسیحیت، که تحت تأثیر امام حسین (ع) قرار گرفتند و تحقیقهاو تألیفها درباره او نوشتند. تا جایی که یکی از آنان گفته است: «اگر ما شخصی مانند امام حسین داشتیم از او مجسمهای از طلا میساختیم و در ورودی هر شهر قرار میدادیم...». دیگری گفته است: «بلکه آن را در هر خانهای میگذاشتیم و مردم را به اسم حسین مظلوم به مسیحیت دعوت میکردیم» [4]. و چه انقلابیونی که از سیره و سنت امام برای آزادی کشورشان استفاده کردند. آیا مهاتما گاندی آزادگر هند از استعمار انگلیس نگفت: «من از حسین آموختم چگونه مظلوم باشم و پیروز شوم». علمای مذاهب مختلف اسلام نیز اگر بخواهند کتابهایی که درباره این امام (ع) نوشته شده بشمارند قادر نیستند، و کتابخانهها پر از کتابهایی درباره حسین بن علی (ع) سید الشهدا و پدر آزادگان است.
به رغم اینها و به رغم آیات و احادیث و سخنان علمای تمام ادیان و امتها با همه زبانها درباره امام حسین (ع)، سلفیه یک عقیده دارد: «حسین (ع) با شمشیر جدش کشته شده است».
بله! این فتوای قاضی القضاة شریح است که برای رضایت خاطر اربابش یزید (لعنة الله علیه) چنین فتوایی داد و خدا و سید مخلوقات (ص) را به خشم آورد: «حسین با شمشیر جدش کشته شده است».
قاضی ابوبکر بن عربی مالکی هم در کتاب خود العواصم من القواصم ـ که به خاطر تعصب شدید و تهاجم به اهل بیت (ع) و پیروانشان بارها چاپ شد و مجانی و رایگان در بازارها توزیع گردید ـ عقیده دارد امام حسین (ع) با شمشیر جدش و شریعتش کشته شده است [5]. دلیل حرفش هم ـ به ادعای خودش ـ این است که امام حسین (ع) درحالیکه شایسته خلافت و امامت نبود ـ عیاذ بالله ـ علیه خلیفه و قدرت حاکم قیام کرد و چون خواست که در میان امت فتنه ایجاد کند کشته شد. زیرا حکم چنین کاری قتل و مجازات است. پس امام (ع) با حکم شرعیِ وجوب قتل قیامکننده علیه خلیفه شهید شد، و تنها کار یزید انجام وظیفه در کشتن امام حسین (ع) و اصحاب او بوده است!!
در این مقام زیاد سخن نمیگوییم و فقط بخشها و سخنانی از ابن تیمیه شیخ الاسلام و رهبر و عالم جماعت سلفیه و نظرات او را درباره نهضت مبارک حسینی، و نمادهای دشمنی یزید و سپاه او نقل میکنم تا میزان وابستگی این مردم به دین اسلام و نمادهای مقدس آن را بدانید.
دوست داریم ابن تیمیه درباره این نهضت و رهبر عظیم آن سید جوانان اهل بهشت چه بگوید؟
پیش از آن سخنان امام حسین (ع) را درباره بیان عقیده خود پیرامون اسباب و انگیزهها و هدف نهضت ذکر میکنیم. امام حسین (ع) در اولین سخنان خود مقابل والی مدینه ولید و وزیرش مروان بن حکم وقتی ولید دستور داد در صورت بیعت نکردن امام او را گردن بزنند فرمود:
«ای امیر! ما اهل بیت نبوت، معدن رسالت، محل رفت و آمد ملائکه و جایگاه رحمت هستیم. خداوند با ما آغاز کرده و به ما خاتمه داده است. یزید مردی فاسق و شرابخوار و قاتل نفوس محترم بوده و کسی است که علنا به فسق میپردازد و شخصی چون من با چون او بیعت نخواهد کرد. با این حال تأمل کنید تا فردا برسد. آنگاه ببینیم که کدام یک از ما دو نفر به مقام خلافت سزاوارتر و شایستهتریم» [6]. این اولین بیان مربوط به نهضت بود و امام ضمن آن بیعت با شخص فاسق و فاجری مثل یزید را رد میکند.
آن حضرت وقتی در ایام حج تصمیم گرفت از مدینه به مکه مکرمه برود، وصیت خود را به برادرش محمد بن حنفیه نوشت ـ و چه وصیت نورانی و شگفتآوری! ـ و فرمود: «خروج و قیـام من از روی سرکشی و خوشگذرانی و فساد و ظلم نیست، تنها برای اصلاح در امت جدم (ص) قیام کردم و می خواهم به معروف امر کنم و از منکر بازدارم و به سیره جدم (ص) و پدرم علی بن ابیطالب (ع) عمل کنم. پـس هر کس مرا به درستی قبول کند خدا به درستی سزاوارتر است و هرکه این قیام را رد کند، صبر میکنم تا خداوند بین من و این گروه قضاوت کند که او بهترین حاکمان است» [7].
پس امام حسین (ع) علیه یزید قیام کرد نه چون او حاکم دولت اسلامی است بلکه چون او فاسق و فاجر است و شخصی مانند او که از اسلام و اخلاقیات و عقاید عالی آن دور است نمیتواند حاکم مسلمانان باشد. آن حضرت برای خوشگذرانی و از روی طمع در حکومت و ریاست قیام نکرده است بلکه هدفی عالی و غایتی شرافمندانه داشته و در این راه خونهایی پاک ریخته شد و جسمهایی طاهر قطعه قطعه گردید. و همه اینها در راه اصلاح امت بود که بنی امیه آن را از جاده صواب به راههای شیطانی منحرف کرده بودند، و سرگردانی باعث شده بود کرسی بالاترین مقام حکومت به یزید برسد که نه تنها از اسلام خارج شده بود بلکه بیشتر به دین مادرش نزدیک و به سرشت آنان وابستهتر بود.
بنابراین اگر امام حسین (ع) قیام نمیکرد و مخالفت خود را با این حاکم عنید و طاغوت یزید که بر تمام اعمال شرورانه پدر و جدش در جنگ با اسلام و رسول آن افزوده بود، اعلام نمیکرد امت حضرت مصطفی در آستانه فروپاشی و دیانت او در معرض انحلال قرار میگرفت. با اینحال از نظر سلفیها و وهابیون مشکل دقیقاً همین مسأله و فرمایش امام است که میفرماید: «طبق سیره جدم و پدرم علی ابن ابیطالب حرکت میکنم». چون آنان نمیخواهند سیره و سنت علی بن ابیطالب (ع) حاکم باشد، و نمیخواهند کلمه او کلمه علیا در زندگی اسلامی باشد! آیا دوری از حق چیزی جز گمراهی آشکار است؟
امام حسین (ع) در طی مسیر خطابه بسیار خواند و مردم را موعظه کرد و به آنان درباره خطرات حکومت یزید هشدار داد. سخنان ذیل برخی از آن سخنان است که در مقابل سپاه یزید فرمود تا در مقابل خدا برایشان حجت بیاورد:
«ای مردم رسول خدا (ص) فرمود: هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال شمرده، پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسول خدا (ص) مخالفت ورزیده، در میان بندگان خدابه ستم رفتار می کند؛ و او با زبان و کردارش با وی به مخالفت برنخیزد، سزاوار است خداوند او را در جایگاه آن سلطان ستمگر بیندازد».
هان ای مردم! این گروه (بنی امیّه) به طاعت شیطان پایبند شده و از پیروی خداوند سرپیچی کردهاند، فساد را آشکار ساخته و حدود الهی را تعطیل کردهاند. آنان بیت المال را به انحصار خویش درآورده، حرام خدا را حلال و حلال خدارا حرام شمردهاند و من به قیام برای تغییر این اوضاع، از همه کس سزاوارترم» [8].
امام حسین (ع) مستقیم و بدون واسطه سخن میگوید و خورشید حقیقت را پیش روی ما میگذارد و میفرماید: اگر سلطان جائر حاکم شد بر هر آزادهای واجب است که یا با دست یا با شمشیر، یا کلمه یا قلم قیام کند، و اگر موجودیت اسلام و شریعت در معرض خطر انحراف قرار گرفته باشد مجالی برای ضعیفترین ایمان (به قلب) نیست.
این دقیقاً شرایط امت اسلام در آن زمان بود، به سرحد سقوط رسیده و حکومت و رهبری سیاسی را شخصی فاسد و فاسق و منافق مانند یزید بن معاویه بن ابی سفیان و اعوان منحرفش به دست گرفته بودند. پس با توجه به اینکه طغیان یزید و فرزندان امیه ـ که در زبان وحی و سید الانبیا و رسل (ص) لعنت شده بودند ـ امت و ملت را تهدید میکردند، قیام به منظور اصلاح، واجب و سکوت و تسلیم حرام بود. و چه کسی غیر از مؤمن پرهیزکار چنین واجبی را انجام میدهد و چه کسی به جز فاسق یا ترسوی بدبخت در مقابل فاسق تسلیم میشود؟ با اینحال ممکن است بپرسید فرزندان امیه و رهبرشان یزید چه کرده بودند؟ پاسخ این سؤال را در همان خطابه در سخنان قهرمان توحید، امام حسین شهید (ع) ببینید:
1ـ التزام به اطاعت از شیطان، که دستور داده شده به او کافر شوید: «ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا» [فاطر: 6].
2ـ ترک اطاعت از خداوند: «و انا ربکم فاعبدون» [انبیا: 92].
3ـ اظهار فساد، رهبر شرابخوار، میمون باز، نردباز، و آشکارا فسقکننده.
4ـ تعطیل شدن حدود، چطور آنها را برپا دارد درحالیکه نه تنها آنها را نمیشناسند، بلکه خودشان اولین کسانی هستند که باید حد بر ایشان جاری شود.
5ـ استئثار به فیء، آنان اقتصاد امت را که واسطه حیات و رفاه مردم است، نابوده کردند.
6ـ حلال نمودن حرام خدا مانند خمر و زنا و قتل و غیره.
7ـ حرام نمودن حلال خدا.
آیا این هفت بند برای شناخت احوال دیانت و تدین این گروه کافی نیست؟ به خدا قسم یکی از آنها هم برای خارج شدن آنان از محدوده دین و برگرداندن به محدوده اجدادشان و معبودهایشان ـ مثل لات و عزی و مناة که ابوسفیان تا آخرین روزهای زندگیاش با کینه جنگ نسبت به دا و رسول خدا (ص) و مؤمنین هنوز به آنها سوگند یاد میکرد ـ کافی است.
به سخن امام حسین (ع) در لحظات آخر حیات مبارکش دقت کنید: «آگاه باشید که زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو چیز مخیر نموده است: جنگ و شمشیر و یا ذلت و خواری. و ذلت و خواری هرگز؛ زیرا خداوند و رسولش و مؤمنان، آن را برای ما نمیپذیرند» [9]. پس این قوم او را میان شمشیر و کشته شدن یا ذلت و سازش مخیر کردند. اما هیهات... که او فرزند علی بن ابیطالب است که فرمود: «سوگند به خدا اگر تمام اعراب برای جنگ رو در روی من قرار گیرند، از مقابلشان فرار نمیکنم». و شاید اگر انس و جن برای جنگ با او یا جنگ با فرزندش جمع میشدند آنها از میدان فرار نمیکردند چون کسی که فرار میکند ذلیل است و حاشا از ذلت آنان. امام (ع) همچنین فرمود: «به خدا سوگند، نه دست ذلّت و خواری به شما میدهم و نه چونان بردگان میگریزم» [10].
نهضت حسینی از نظر ابن تیمیه
آنچه گذشت سخنان امام حسین (ع) و فلسفه او برای شرح دلایل نهضت مبارک خود بود. اما سلفیها و وهابیون این نهضت عظیم را چطور دیدند؟ این مسأله را به نقل از بزرگ و رهبر آنان ابن تیمیه نقل خواهیم کرد.
او ضمن در نهایت صداقت درباره شهادت امام حسین (ع) میگوید: «بلکه آن ظالمان ستمگر نتوانستند به فرزند رسول خدا دست یابند تا آنکه او را مظلوم شهید کردند» [11].
اما بعد از این جمله که در آن اعتراف کرده امام حسین (ع) فرزند رسول خداست و مظلوم کشته شده و ظالم نیست و قاتلان او طاغی و ستمگر هستند؛ اگر از او بپرسی قاتل ظالم او کیست؟ مگر نه اینکه یزید بن معاویه ظالم فرمان داد امام را بکشند حتی اگر به پردههای کعبه آویزان شده باشد؟! اگر از او بپرسی میگوید: نه، یزید در خون حسین (ع) دست ندارد چون امیر المؤمنین است! و بالاترین حاکم سیاسی دولت است. به همین دلیل قیام حسین (ع) علیه یزید فاسد است زیرا مفسده آن بیشتر از مصلحتش است. اغلب این چنین است که هرکه علیه حاکم صاحب سلطنتی شورش کند، شرش بیش از خیرخواهی آن است» [12]. باعث تعجب است که چطور مصلحت و خیری در قیام امام حسین (ع) نبود؟! و چطور ممکن است مسلمانی بگوید نظر امام حسین (ع) فاسد است، و عمل او برای امت اسلام مفسده دارد در حالیکه او در راه اصلاح امت جدش قیام کرد؟
سخن ابن تیمیه را ببینید: «و در قیام (حسین) نه مصلحت دین بود و نه مصلحت دنیا؛ و فسادی که از قیام و قتل او حاصل شد اگر در شهر خودش مینشست اتفاق نمیافتاد» [13].
آیا عاقل این حرف را میزند؟ سبحان الله.. این بهتان عظیمی است. چطور این مرد و پیروانش مصلحت مدنظر نهضت امام حسین (ع) را ندیده است؟ و این مصالح را از دنیا و آخرت نفی میکند؟ چطور این کار را انجام میدهد؟ و از کجا به احوال آخرت علم دارد؟! حتی بالاتر از آن را هم میگوید: «حسین (ع) به چیزی از هدف خود که به دست آوردن خیر و دفع شر بود نرسید، بلکه با قیام و کشته شدن خود بر شر افزود و خیر را با این کار کم کرد و باعث شری عظیم گردید» [14]. ای ابن تیمیه! چرا امام حسین (ع) سبب شری عظیم شد؟ میگوید: «چون قیام او از موارد فتنهانگیز بود» [15]. و منظورش از فتنههایی که امام حسین (ع) ایجاد کرد این است: قیامهای پی در پی علیه بنی امیه تا زمان سقوط آنان، و انداختن اسطوره معاویه به مزبلهها و زبالهدانی تاریخ است؛ از قیام مدینه منوره تا جنبش ابن زبیر در مکه مکرمه و قیام توابین، قیام زید بن علی بن حسین (ع)، و نهضت پشت نهضت و قیام پشت قیام، تا آنکه عباسیان بین امیه را سرنگون کردند و آنها را به پستترین جای ممکن راندند. این چیزی است که سلفیها و شیخشان ابن تیمیه آرزو نمیکنند، ابن تیمیه میخواهد ظلم اموی به درازا بکشد و سلطه امویان تا آخر دنیا ادامه داشته باشد. وبنیانگذار این دولت معاویه بن ابی سفیان در سخن با مغیرة بن شعبه ندیمش صراحتاً از این مطلب سخن گفته است: «به خدا سوگند که راهی جز دفن کردن و دفن کردن [این نام] باقی نمیماند!» و منظورش دفن کردن نام رسول خدا (ص) است که پنج بار در اذان برده میشد.
خواننده عزیز تعجب نمیکنی از نظر یک هندو قیام امام حسین (ع) دارای مصلحت است و او از آن یاد میگیرد، و یک مسیحی تمام خیرها را در نهضت امام حسین (ع) میبیند و آرزو میکند چنین شخصیت عظیمی داشته باشند تا از او مجسمههایی از طلا بسازند و مردم را به نام او به مسیحیت دعوت کنند، و قبل از همه اینها خداوند سبحان تصمیم میگیرد مصلحت و خیر در نهضت اباعبدالله (ع) و به او فرمان میدهد علیه یزید قیام کند، و رسول خدا (ص) مصلحت و خیر را در قیام نوهاش میبیند و به او فرمان میدهد به سمت شهادت قیام کند چون او نزد خدا جایگاهی دارد که تنها با شهادت بدان دست می یابد، و دین اسلام تنها با شهادت سید جوانان اهل بهشت استمرار می یابد، و پدر آزادگان حسین (ع) و تمام اهل بیت که همراه او بودند و اصحاب گرامیاش خیر و مصلحت را نهضت دیدند؛ آنگاه ابن تیمیه میآید تا حقیقت را فاش و آن را در ملا عام اعلام کند طوری که انگار گنجی از خزانههای علم را کشف کرده است: امام باعث شری عظیم شده است، چرا؟! چون قیام او فتنهانگیز بوده است! [16].
آیا چنین چیزی از فردی که ادعای وابستگی به اسلام و انسانیت دارد قابل تصور است؟! او با تعدادی از آن آرای فاسد و رشدنیافته به سبط رسول خدا (ص) و ما احتجاج میکند و به نقل از کسی که به امام حسین (ع) نصیحت کرد علیه یزید قیام نکند میگوید: «لذا بعضی از آنان به او گفتند که قیام نکند. آنان هدفشان موعظه او بود و مصلحت او و مسلمانان را میخواستند! زیرا خدا و رسولش دستور به صلاح داده اند نه فساد! [17].
اما امام از روی خوشگذرانی و یا برای فساد و ستمگری قیام نکرد بلکه برای اصلاح امت جدش و برای آنکه طبق سیره جدش و پدرش امیرالمؤمنین حرکت کند، قیام کرد و خدا و رسولش قطعاً همراه با حسین (ع) و نهضت او هستند نه با یزید و طغیان و فساد او.
اما او را با امامش یزید وابگذارید، و ما را با اماممان حسین (ع)؛ اینکه در میان انسانها مخلوقی مانند خلق حسین (ع) و اخلاقی مانند اخلاق او وجود داشته باشد تا یزید بن معاویه را به خشم آورد هزار بار بهتر است تا اینکه همه اخلاقی داشته باشند که موجب خشنودی یزید باشد [18]. ابن تیمیه و امثال او از قبیل سلفیها و وهابیت از این حرف خشنود نمیشوند؛ افرادی که یزید را امام دین و دنیای خود میدانند و از حسین (ع) میخواهند بیعت کند و از نهضت خود عذر بخواهد چون باعث فتنه علیه امامشان یزید شده است.
عجیبترین چیز این است که از حسین بن علی (ع) میخواهند با چنین مردی بیعت کند، و گواهی دهد که او بهترین خلیفه است، صاحب حق در خلافت و صاحب قدرت آن!! و حسین (ع) راهی جز این دو پیش رو ندارد: بیعت کند یا قیام، چون آنان او را رها نمیکنند تا راه سومی را برگزیند. برخی مورخان مستشرق و افراد کمفهم شرقی این حقیقت را فراموش میکنند و آن را ناچیز میدانند. خوب است به این افراد یادآوری کرد که مسأله عقیده دینی در جان حسین بن علی (ع) مسأله مصالحه نبوده است. او شخصی است که قویترین ایمان را به احکام اسلام داشت و با شدت معتقد بود تعطیلی حدود دین بزرگترین بلایی است که او و اهلش و تمام امت را در حال و آینده دربرمیگیرد.
یزید از نظر ابن تیمیه
ابن تیمیه عقیده خاصی درباره امیر خود یزید بن معاویه دارد، و مدافع سرسخت اربابش یزید است، و تنها چیزی که در پس پرده این دفاع میخواهد جنگ با اهل بیت (ع) و شیعیان آنان است. یزید پیشوای دارای قدرت است و ابن تیمیه معتقد است هرکه بر صندلی سلطنت و امارت نشست امام است.
یزید پیش از اینکه به واسطه قدرت پدرش معاویه حکومت را به دست بگیرد هم شخصی فاجر بود، و مدافعان معاویه او را مهمترین مایههای رسوایی او میدانستند. معاویه خود دشمن امیرالمؤمنین علی (ع) بود و کشتن حجر بن عدی و اصحاب شهیدش را در پرونده خود دارد. مادر یزید میسون کلبیه نصرانی بود که در کتابهای تاریخ سخنی مبنی بر اسلام آوردن او نیامده است، بلکه تاریخ درباره تربیت یزید طبق اخلاق و عادات خانواده او از قبیل شرک و کفر و تمام چیزهایی سخن گفه که انسان را از دین اسلام خارج میکند مثل شرابخواری و انجام تمام فواحش مخصوصاً زنا حتی با محارم، و تنبور زدن و میمونبازی و سگبازی و سایر گناهانی که یزید در خانواده نصرانیاش طبق آنها تربیت شد.
حرف عبدالله بن حنظله غسیل الملائکه را وقتی با هیأتی از اهالی مدینه از نزد او بیرون آمد ببینید: «به خدا سوگند ما بر یزید خروج نکردیم جز آنکه ترسیدیم آسمان بر ما سنگ ببارد، او مردی است که با مادر و دختران و خواهران خود ازدواج میکند، شراب مینوشد و نماز را ترک میکند.» [19].
یزید کمتر از چهار سال حکومت کرد و در این مدت مرتکب جنایتهای عظیمی شد که دنیا هنوز درباره آن سخن میگوید:
1ـ حسین بن علی (ع) و ذریه رسول اکرم (ص) را کشت. آیا بنی اسراییل با انبیاء خود چنین کاری کردند؟!
2ـ اهالی مدینه را کشت و سپاهیانش سه روز شهر را تصرف کردند و هرچه خواستند کردند.
3ـ کعبه را بعد از اینکه با منجیق به آن حمله کرد آتش زد.
4ـ میگویند با عمهاش ازدواج کرد ـ عیاذ بالله ـ و این کار را فقط خوکها انجام میدهند نه انسان و سایر حیوانات.
کسی با این افعال چه جایگاهی نزد سلفیه و شیخ آنان ابن تیمیه دارد؟! بله! معذور است، و این دو دلیل دارد:
1ـ او امام دارای قدرت است، و حق دارد هر کاری که میخواهد در سلطنت خود انجام دهد.
2ـ او اهل اجتهاد و تأویل است، و اهل تأویل اگر کار نیکو کند دو پاداش و اگر خطا کند یک پاداش دارد. یعنی در هر حال مأجور است، پس اگر حسین (ع) را با تأویل نمودن خود بکشد اگر خطاکار باشد، اشتباه کرده و از نظر شیخ ابن تیمیه اجر اجتهادش را میبرد!! او در این باره میگوید: «و اما اهل تأویل محض، پس آنان مجتهدانی هستند که گرچه خطا میکنند، خطاهای آنان برای آنان بخشیده شده و آنان به دلیل حسن قصد و اجتهادشان در طلب حق و پیروی از آن پاداش میگیرند به این دلیل که حسن نظر داشتهاند» [20].
این سخن ابن تیمیه در جدال در خصوص یزید و برای توجیه اشتباهات اوست، و کاملاً مناسب است که یزید را به اتفاق نظر علما حمایت کند چون آنان اهل قبله را صرف انجام گناه و صرف اهل تاویل بودن کافر نمیدانند (با این حساب پس چرا سلفیه همه امت را تکفیر میکنند) و یک شخص چه حسنه داشته باشد چه سیئه کارش با خداوند متعال مربوط است [21]!! ای شیخ یزید این حسنات را از کجا آورده است؟!
او برگههای تاریخ را زیر و رو میکند اما چیزی از یزید پیدا نمیکند به جز اینکه یزید تارک نماز است، مدام شراب مینوشد، و از غنا و زنان آوازهخوان جدا نمیشود، سگبازی و میمونبازی میکند، ارتباطی با دین ندارد، رابطهاش با این دنیا محدود تمام شهوات و لذایذ حرام است بدون اینکه دین یا وجدان مانع او باشد. اما اینها چیزی نیست که شیخ برای امامش بپسندد، به همین جهت به قعر تاریخ غور میکند و یک چیز پیدا میکند تا به آن تمسک کند: یزید در قسطنطنیه ـ اولین سپاهی که به آنجا حمله کرد ـ همراه سپاه بوده است که جزء حسنات به حساب میآید [22].
واویلا! شیخ! این دیگر چه حسنهای است که برای امامت یزید پیدا کردی؟ همراهی سپاهی که به قسطنطیه میرفت! مسلمانان عاقل! این کار چه حسنهای برای یزید دارد؟! اگر بدانید یزید به چه نحو در آن سپاه شرکت کرد حتی شاید بیشتر از این حسنه یزید تعجب کنید. از مورخین بشنوید!
ابن اثیر درباره وقایع سال 49 هجری میگوید: «در این سال که میگویند سال 50 است، معاویه سپاه عظیمی را به فرماندهی سفیان به عوف برای حمله به بلاد روم فرستاد، و به پسرش یزید دستور داد با آنان برود. این کار بر یزید گران آمد و خود را به مریضی زد، آنگاه پدرش او را از این کار معاف کرد. میگویند سپاه گرفتار بیماری و گرسنگی شد. اما یزید این شعر را سرود:
«من باکی ندارم از کشته شدن و اسیر گردیدن و از زحمتها و آزاری که به جماعت مسلمانان رسیده.. من در دیر مرّان به بالش تکیه کردهام و ام کلثوم در کنار من است». (آنطور که گفتهاند) ام کلثوم زن او بود، دختر عبدالله بن عامر. وقتی این شعر به گوش معاویه رسید قسم خورد که او را نزد سفیان در سرزمین روم بفرستد، پس او را همراه جمعیت زیادی به آنجا فرستاد [23].
علما حسنه یزید را رفتن به روم دانستهاند. آن هم حسنهای که به اجبار و بر خلاف میلش انجام شده و نشاندهنده شجاعت و دلیری او نیست و شجاعت او به خوشگذرانی با زنان محدود میشده. میزان تعلق او به جهاد و فتوحات اسلامی و میزان توجهش به آن سپاه عظیم نیز کاملاً مشخص است.
ای شیخ! حسنه یزید چیزی جز سیئه برای او نیست. چطور این کار از نظر تو حسنهای به حساب میآید که مصیبت فاجعه تصرف شهر مدینه و کشتن صحابه و تابعین آنان را از او برمیدارد؟ لا اله الا الله و لا حول و لا قوة الا بالله. این حسنهای است که از نظر ابن تیمیه سیئه ارباب و مولایش یزید را برطرف میکند. اما تأویل بقیه اعمال یزید کجاست؟ از خود شیخ بشنوید:
1ـ کشتن امام حسین (ع)
میگوید: «یزید هرگز به قتل حسین (ع) راضی نبود، او ناراحتی خود را از قتل حسین (ع) آشکار کرد و خداوند به نیت او آگاه بود. روشن است که یزید در ابتدا به قتل حسین دستور نداد، ولی با این همه از قاتلان حسین (ع) انتقام نگرفت و آنان را در برابر کردارشان مجازات هم نکرد و این هم بدان جهت بود که آنان (حسین را به سبب حفظ سلطنت یزید کشتند) یزید گرچه به خاطر امر واجب با حسین و اهل بیت او قیام نکرد و عدالت خود را نیز در حق حسین آشکار نکرد، ولی هیچکس نگفته است که یزید با بدترین راهها با حسین رفتار کرده باشد» [24].
پس یزید نه کشته است و نه حتی دستور به کشتن داده است اما قاتل را هم مجازات نکرده چون او این کار را برای مصلحت او انجام داده است، و این در عرف ملوک مسألهای عادی است... نمیدانم این علمای سلفیه و وهابیت چه علمایی هستند.
نیازی به این همه صحبت درباره این ادعاهای باطل نیست، و من فقط سخنان مورخان را درباره دستوری که یزید برای کشتن سیدالشهدا داده نقل میکنم، و از میان آنان فقط به سخن قاتل مستقیم امام یعنی عبیدالله بن زیاد میپردازم.
گفتند: عبیدالله بن زیاد بعد از مرگ یزید زنده بود. شرایط در عراق برای او سخت شد، پس همراه با صد نفر از ازدیها که او را حفاظت کنند به طرف شام رفت. در میانه راه او را دیدند که سکوتی طولانی در پیش گرفته است. یکی از آنان به نام مسافر بن شریح الیشکری به او گفت: خوابی؟
گفت: نه .. با خودم حرف میزدم.
ـ درباره چیزی که با خودت حرف میزدی با تو حرف بزنم؟
ـ بگو
مسافر گفت: میگویی ای کاش حسین (ع) را نکشته بودم.
عبیدالله بن زیاد گفت: اینکه من حسین را کشتم برای این بود که یزید به من گفت یا او را بکش یا تو را میکشم پس من کشتن او را انتخاب کردم [25].
دستور یزید به والی مدینه برای گرفتن بیعت یا کشتن هم همین بود. به والی مکه هم همین را گفته بود که امام را بکشد ولو به پردههای کعبه آویزان باشد. همه اینها از بدیهیات مورخان است چنانکه قبلا خواندی، اما شیخ ابن تیمیه آرزو میکرد که ای کاش امامش یزید خودش سپاه را برای کشتن امام ما حسین (ع) و قتل عام ذریه رسول خدا (ص) فرماندهی میکرد تا راضی شود و شاید این هم جزء حسناتش به حساب بیاید.
2ـ واقعه حره
شهر مدینه بعد از کشتار عظیم اهل ایمان در مدینه الرسول سه روز تصرف شد. شهری که پیامبر (ص) در بارهاش فرمود: «مدینه حرم است، از عائر تا ثور...[26] پس اگر کسی در آن گناه (یا ستمی) انجام دهد، یا ظالم و مجرمی را پناه دهد، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او باد، و هیچ عملی از او پذیرفته نیست» [27].
احادیث درباره فضیلت و حرمت مدینه منوره زیاد است اما یزید سپاهی عظیم به فرماندهی مسرف بن عقبه به آنجا فرستاد و انقلابیون را کشت و شهر را محاصره کرد، و آن را به مدت سه روز مباح نمود...
اما ابن تیمیه چه میگوید: «اما اهل حره وقتی یزید را خلع و نمایندگانش را بیرون کردند، یزید چندین بار قاصدی نزدشان فرستاد و خواست تا اطاعت کنند اما آنان از اطاعت سر باز زدند. پس مسلم بن عقبه را سوی آنان فرستاد و به او دستور داد اگر اطاعت نکردند شهر را سه روز مباح کند...» [28].
به این ترتیب امام او در واقعه حره و کشتن مردم و صحابه ـ تا جایی که یک نفر از آنان نجات پیدا نکرد در حالیکه آنان از صحابه بزرگ مهاجر و انصار و فرزندانشان بودند ـ معذور است چون تأویل و غیرت او برای حکومت خود و تلاش برای حفظ آن اولی بود. اما یزید این حق را نداشت که مدینه را مباح اعلام کند و آبروی مسلمانان را هتک نماید. و برای همین شیخ با تمسخر آن را توجیه میکند و میگوید: «او که ـ یعنی یزید ـ همه بزرگان را نکشت و تعداد کشتهشدگان به ده هزار نفر هم نرسید. خونها هم به قبر پیامبر نرسید!» [29].
واویلا از این حرف... از حرف شیخ انگار حس میکنی که او از اینکه یزید همه را نکشته و خون به قبر پیامبر (ص) نرسیده متأسف است و حسرت میخورد. لا حول ولاقوة الا بالله از این حرف!
یعنی یزید اهل تاویل است و امام اشتباه میکند، اما اهل مدینه به خاطر اینکه از او اطاعت نکرده و بر امام یزید خروج کردهاند، تجاوزگر هستند برای همین مستحق اتفاقی هستند که برایشان افتاده. و برای همین مسلم بن عقبه از باقی اهل مدینه به عنوان بردگان یزید بن معاویه بیعت گرفت. اما این چطور ممکن است و به نظر او چه تأویلی میتواند داشته باشد؟ فقط خودش میداند.
3ـ آتش زدن کعبه
مورخان درباره واقعه آتش زدن کعبه به فرماندهی ستمکار بنی امیه حجاج بن یوسف ثقفی و استفاده از منجنیق برای خرابی این مکان شریف گفتهاند: سپاه یزید وقتی در واقعه حره بر اهل مدینه پیروز شد، به سوی مکه و ابن زبیر که آنجا متحصن شده بود رفتند، و مکه را محاصره کردند و با استفاده از منجنیق کعبه را آتش زدند... آنان به کار خود آنقدر ادامه دادند تا کعبه آتش گرفت...» [30].
اما ابن تیمیه چه میگوید: «یزید نمیخواست کعبه را آتش بزند بلکه میخواست ابن زبیر را محاصره کند و با منجنیق زدن با هدف ابن زبیر انجام شده نه کعبه و یزید قصد تخریب و سوزاندن کعبه را نداشته، نه خودش و نه نمایندگانش و مسلمانان بر این اتفاق نظر دارند» [31].
خواننده عزیز از این حرف میخندی یا گریه میکنی؟! آیا چنین توجیهی را درباره کارهای یزید خوانده بودی؟!
ابن تیمیه و لعنت یزید
بعد از تمام آنچه گفتیم، و همه این دفاعهای تا پای جان از یزید، آیا از شیخ انتظار این را داری که اجازه دهد یزید لعن شود و بگوید لعنت کردن او مانند لعنت کردن شیطان است؟ و این حرف در میان امت اسلام به ضرب المثلی بدل شد تا جایی که میگویند: یزید را لعنت کنی بس است! یعنی یزید تنها کسی است که مستحق لعنت است، یا جزء نخستین کسانی است که سزاوار لعنت هستند اما لعنت او که علمای اسلام و توده مردم به یک اندازه درباره آن اتفاق نظر دارند، از نظر ابن تیمیه باطل است.
ابن تیمیه کتابی به نام «فضائل معاویة و یزید و انه لا یسب» تألیف کرده و ادعایش حدیثی از رسول خدا (ص) است که میفرماید: «مؤمن لعنتکننده نیست». اکنون نظر امام احمد بن حنبل درباره لعنت بر یزید بن معاویه را ببینید:
«به امام احمد گفتند: آیا حدیث یزید را می نویسی؟ گفت: نه... و این کار کرامتی ندارد. مگر او آن نیست که آن کارها را در حق اهل حره انجام داد؟! به او گفتند: جماعتی میگویند: ما یزید را دوست داریم. گفت: و آیا کسی که به خدا و روز قیامت ایمان داشته باشد یزید را دوست میدارد؟ فرزند صالحش به او گفت: چرا او را لعنت نمیکنی؟ گفت: کی دیدی پدرت کسی را لعنت کند؟ و چطور لعن نشود کسی که خداوند در کتابش او را لعنت کرده است. به او گفتند: خدا کجا در قرآن یزید را لعنت کرده است؟ گفت: در آیه: «فهل عسیتم ان تولیتم ان تفسدوا فی الارض و تقطعوا ارحامکم * اولئک الذین لعنهم الله فاصمهم و اعمی ابصارهم» [محمد: 23] و آیا فسادی عظیمتر از کشتن حسین (ع) هست؟! خداوند فرموده است: «ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة» [احزاب: 57]. و کدام اذیت برای محمد سختتر از کشتن حسین (ع) است که نور چشم او و بتول بود. [32].
خواننده عزیز آیا میدانی ابن تیمیه این حدیث را نقل میکند اما به عادت خودش در نقل این روایات از آن کم میکند. او این روایت را تا سخن امام احمد به پسرش نقل میکند که «دیدهای که پدرت کسی را لعنت کند؟» و در آخر روایت می نویسد (تمام شد) تا به خواننده بگوید روایت تمام شده در حالیکه روایت ادامه دارد و تنها تعصب شیخ باعث شده هرجا بخواهد آن را به پایان ببرد.
نکته ظریف ماجرا این است که یکی از شاگردان ابن تیمیه به نام ابوالفرج بن جوزی فقیه حنبلی، کتابی مینویسد که در آن به کتاب «الرد علی المتعصب العنید» ابن تیمیه جواب میدهد و میگوید: «اینکه ابن تیمیه کسانی را مذمت مذموم را جایز میدانند انکار میکند، و لعن ملعون را ناشی از جهالت آشکار میداند. این کار را علمای بزرگ از جمله امام احمد بن حنبل جایز دانستهاند، و احمد در حق یزید چیزهایی ذکر کرده که بیشتر از لعن است [33]. و منظورش طبعاً حدیث قبل است.
بنابراین ابن تیمیه کسی است که برای سلف مبارزه میکند و از یزید و پدرش به خاطر عشق و علاقه زیادش به آن دو دفاع مینماید و رسول خدا (ص) میفرماید: «انسان با آنچه دوست دارد محشور میشود». خداوند او را با آن دو نفر و تمام کسانی که دوستش دارند محشور کند.
ابن عماد حنبلی میگوید که تفتازانی در شرح العقائد النسفیه میگوید: علما بر جواز لعنت بر قاتلان حسین (ع) اتفاق نظر دارند؛ یا به آن امر کردهاند یا آن را جایز دانستهاند یا به آن رضایت دادهاند، و حق این است که یزید به کشتن حسین (ع) راضی بود و استبشار او به این کار و اهانتش به اهل بیت رسول خدا (ص) از مواردی است که با وجود جزییات آحاد معنایی متواتر دارد، بنابراین ما درباره او و بلکه درباره کفر و بی ایمانی او تردید نداریم. لعنت خدا بر او و بر انصار و اعوانش باد [34].
شبراوی میگوید: شخص عاقل شک نمیکند که یزید بن معاویه قاتل حسین (ع) است چون اوست که عبیدالله بن زیاد را به کشتن حسین (ع) فرستاد. [35].
ابن تیمیمه بعد از این سخنان چه حکمی میدهد!! درحالیکه او به قتل امام حسین بن علی (ع) راضی است و از قاتلش دفاع میکند و کارهای او را توجیه مینماید و تمام آنچه اتفاق افتاد را جایز میداند!!
منابع:
1ـ موسوعة البحار، ج 36، ص 25، ح 8.
2ـ سنن ترمذی، ج 5، ص 656، ح 3768، باب مناقب الحسن و الحسین (ع).
3ـ کنز العمال، ج 12، ص 113، ح 34251؛ ینابیع الموده، ص 193؛ الفصول المهمه، ص 152.
4ـ نک: الحسین فی الفکر المسیحی، ص 24.
5ـ نک: العواصم من القواصم فی تحقیق مواقف الصحابة بعد وفاة النبی (ص)، ص 229، چاپ السلفیه، قاهره 1371 هـ.
6ـ مقتل الحسین، مقرم، ص 131؛ مثیر الاحزان، ص 24؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 1، ص 184؛ الفتوح، ج 5، ص 14.
7ـ مقتل الحسین، مقرم، ص 139؛ العوالم، ص 54؛ مقتل خوارزمی، ج 1، ص 188؛ المناقب، ج 4، ص 89؛ الفتوح، ج 5، ص 23.
8ـ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 48.
9ـ موسوعة البحار، ج 45، ص 10؛ تاریخ ابن عساکر: ترجمه امام حسین (ع)، ص 216؛ مقتل الحسین، خوارزمی، ج 2، ص 6.
10ـ ارشاد المفید، ص 235.
11ـ منهاج السنة النبویة، ج 2، ص 241.
12ـ همان منبع.
13ـ همان منبع
14ـ همان منبع، ج 2، ص 242.
15ـ همان منبع.
16ـ منهاج السنة النبویه، ج 2، ص 242.
17ـ همان منبع، ج 2، ص 241.
18ـ ابوالشهداء الحسین بن علی، ص 108.
19ـ تاریخ الخلفاء، ص 165.
20ـ رأس الحسین، ص 204.
21ـ همان منبع، ص 206.
22ـ همان منبع، ص 207.
23ـ الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 458.
24ـ رأس الحسین، ص 207.
25ـ الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 140.
26ـ نام دو کوه است، اولی در مدینه و دیگری در مکه. النهایة، ج 10، ص 229.
27ـ کنز العمال، ج 12، ح 34805.
28ـ منهاج السنة النبویة، ج 2، ص 253.
29ـ همان منبع.
30ـ ابن تیمیه حیاته و عقائده، ص 379.
31ـ منهاج السنة النبویه، ج 2، ص 254.
32ـ الاتحاف بحب الاشراف، ص 64.
33ـ الرد علی المتعصب العنید، ص 13.
34ـ شذرات الذهب، ج 1، ص 69.
35ـ الاتحاف بحب الاشراف، ص 62.
چهارشنبه, 21 مهر 1395 ساعت 11:09 |
|
چهارشنبه, 21 مهر 1395 ساعت 11:30 |
در روز تاسوعای حسینی تشییع شد. پیکر شهید محمد تقی رسولیان شیادهی از شهدای تازه تفحص شده توسط آزمایشات دی ان ای پس از 33 سال به میهن بازگشت. |
کدو حلوایی با دربرداشتن مواد مغذی مانند منیزیم، منگنز، مس، پروتئین و روی برای سلامتی بسیار مفید است. با ما همراه باشید تا از فواید بینظیر این ماده غذایی مطلع شوید.
به گزارش شمال نیوز:تحقیقات نشان میدهد تخم کدو تنبل در درمان سرطان، اضافه وزن و هشت نوع بیماری مفید است. تخم کدو حلوایی با دربرداشتن مواد مغذی مانند منیزیم، منگنز، مس، پروتئین و روی برای سلامتی بسیار مفید است. با ما همراه باشید تا از فواید بینظیر این ماده غذایی مطلع شوید.
کدوتنبل؛ قرص طبیعی چربی سوز و فشار خون
روغن دانه های دارای تخم کدو تنبل سرشار از فیتو استروژن است که افزایش دهنده لیپوپروتئین با چگالی بالا یا همان HDL و «کلسترول خوب» بوده و در کاهش فشار خون موثر است.
دیابت را با تخم های کدوتنبل درمان کنید
تخم های کدو تنبل می تواند سطح قند خون را کاهش دهد و ماده غذایی بسیار مناسبی برای افراد دیابتی محسوب میشود.
معجزه کدوتنبل در کاهش وزن
این دانه ها سرشار از فیبر، پروتئین، ویتامین ها و مواد معدنی است. از این گذشته، دانههای کدوتنبل با داشتن فسفر که سوخت و ساز کربوهیدرات ها و چربی ها را در بدن افزایش میدهد، غذای مناسبی برای کاهش وزن به حساب میآید.
به جای داروی آرتروز از تخم کدوتنبل استفاده کنید
دانه های کدو تنبل سرشار از آنتی اکسیدان ضد التهاب بوده و از ایندومتاسین (نوعی داروی غیر استروئیدی) که جهت کاهش التهاب ورم مفاصل استفاده می شود، موثر است.
پوکی استخوان را به سادگی درمان کنید
افراد مسن اغلب دچار کمبود مواد معدنی شده و میزان تراکم استخوان در آنان کاهش مییابد. دانه کدو تنبل به طور طبیعی سرشار از روی و فسفر بوده که برای استحکام استخوانها حیاتی است.
با تخم کدو تنبل خوشخلق شوید
تخم های کدو تنبل در بهبود خلق و خو و کاهش افسردگی مفید است. این دانه ها حاوی مواد شیمیایی گیاهی است که تریپتوفان را به سروتونین تبدیل می کنند این فرآیند باعث شده واکنش های هورمونی در مغز ایجاد و در نتیجه نوعی نشاط و احساس خوب در فرد به وجود آید.
با کدو تنبل از شر گرگرفتگی های ناشی از یائسگی خلاص شوید
دانه کدو با تعدیل هورمون ها در کاهش علائم یائسگی مانند گرگرفتگی، سردرد، تعریق شبانه و نوسانات خلقی موثر هستند.
پروستات را درمان کنید
دانه کدو تنبل به دلیل وفور آنتی اکسیدان ها در آن در درمان پروستات موثر است.
سرطان را به زانو دربیاورید
تحقیقات نشان داده است که عصاره دانه کدو تنبل مانع از رشد سلول های سرطانی پروستات، روده بزرگ و پستان می شود.
منبع: باشگاه خبرنگاران
.: Weblog Themes By Pichak :.